صبر و استقامت شخص مبتلا به بیماری جذام
عبدالواحد بن زید (رحمه الله) میفرماید: روزی به بازار رفتم، در مسیر راه با یک شخص جذامی، در حالیکه بدنش مجروح بود برخورد کردم، بچههای شرور و ولگرد محله وی را با سنگ طوری میزدند که بر اثر آن رخسارش خونآلود شده بود، با توجه به این باز هم لبهایش حرکت میکرد، به نزدش رفتم تا ببینم چه میگوید، متوجه شدم مشغول این سخنان است: پروردگارا، بسیار خوب میدانی اگر تمام بدنم را قطعه قطعه کنند و استخوانهای بدنم را بشکنند، باز هم محبتم با تو افزایش خواهد یافت، اکنون اختیار از آن تو است که با من چه برخوردی داشته باشی[1].
[1]- صفة الصفوة ج 4 ص 11.
لحظهای با اهل حق، اثر: مولانا محمد یونس نگرامی، مترجم: مولوی یارمحمد امراء (استاد مدرسه دینی اشاعه التوحید شهستان شهرستان سراوان)
0 نظرات:
ارسال یک نظر