زبان درازى شيعيان به خاتم النبيين محمد صلى الله عليه وآله وسلم


زبان درازى شيعيان به خاتم النبيين محمد صلى الله عليه وآله وسلم


آرى خود حضرت خاتم النبيين كه خداوند اورا بر همهء خلق برترى داده ورسالت او بر جن وانس واجب شده وقيادت وزعامت او در دنيا وآخرت مسلم شده كه در آخرت نيز لواء حمد در دست او ميباشد، وآدم وهمهء پيامبران وصالحان در زير پرچم او قرار ميگيرند،
آرى شيعيان براين نبى عظيم كه خداوند اورا برهمهء انبياء ورسولان برترى داده است اهانت نموده اند ، ببينيم كه  در مقايسه على با اوچه ميگويند و چه از زبان على جعل نموده اند:
على بين خود وبين او مقارنه كرده وميگويد:
من تقسيم كنندهء بهشت و دوزخ از طرف خدا ميباشم و من فاروق اكبر هستم ومن صاحب عصا و ميسم هستم و همهء ملائكه و و پيامبران برايم به همان چيزى اقرار نموده اند كه براى محمد صلى الله عليه وسلم اقرار كرده اند، و همان مسئوليت پرودگار برمن گذاشته شده است!! ومن ورسول خدا هر دو در قيامت خواند ميشويم وبرما لباس پوشانده ميشود- تا اينجا ما برابريم اما –به من خصلت هاى خاصى داده شده است كه هيچ كس قبل از آن برمن سبقت نگرفته است، من مصيب ها وأجل ها  وانساب را ميدانم وسخن قاطع به من داده شده است، وآنچه سابقا رخ داده از من پوشيده نيست، وهيچ غيبى برمن مخفى نيست[1]!!- مگر خدايى بالاتر از اينست.؟ آيا اين ياوه  ها اهانت بر رسول اكرم نيست؟ وحتى اهانت برخود على هم نيست؟
در اينجا دقت نمائيد در بعضى از صفات با على مساوى است اما چون بشر است در بعضى صفات ديگر  به على نرسيده است ، چون بشر به هر درجه برسد نميتواند به آن برسد، براى اينكه قرآن در آيهء 16 سورهء كهف به او آموخته است كه بگويد: (من بشرى مثل شما هستم ولى بمن وحى ميشود)، ويا در سورهء لقمان ميفرمايد" (آگاهى از زمان قيام قيامت مخصوص خداست، و اوست كه باران را نازل مى‏كند، و آنچه را كه در رحم‏ها(ى مادران) است مى‏داند، و هيچ كس نمى‏داند فردا چه به دست مى‏آورد، و هيچ كس نمى‏داند در چه سرزمينى مى‏ميرد؟ خداوند عالم و آگاه است! (34) ودر سورهء النمل ميفرمايد: (بگو: «كسانى كه در آسمانها و زمين هستند غيب نمى‏دانند جز خدا، و نمى‏دانند كى برانگيخته مى‏شوند!» (65) واما على در نزد اين غُلات-افراطيون- برتر از پيامبر است چون برتر از بشر ميباشد، -معاذالله-  حتى اين كفر صريح را نيزاز زبان او جعل نموده اند: ميگويد:
 (من صورت خدا هستم، من پهلوى خدا هستم، من اولم ومن آخرم ومن ظاهرم ومن باطنم، ومن وارث زمين هستم ومن سبيل الله هستم ....)[2]
خوب اين افراط هاى كفر آميز از ملايان شيعه چه در تاريخ و چه در حال حاضر بعيد نيست، مگر خمينى كه قدرت اورا مست كرده بود پيامبر اكرم را متهم به شكست نكرد؟ براى اينكه اينها عادت كرده اند كه در مقابل على –كه برذرات كون حاكم است وولايت دارد- پيامبر را كوچك شمارند، وسابقا تعدادى روايت مجعول آنهارا نشان داديم، وبراى مزيد اسشتهاد اين روايت را كه عياشى وحويزى در دو تفسير خود آورده اند نقل ميكنيم كه دليل برترى على بر نبى اكرم ميباشد!! ، كه در زير آيهء  (بر نمازها و نماز ميانه مواظبت كنيد و خاضعانه براى خدا به پا خيزيد 238-بقره) نوشته اند: رسول خدا واميرالمؤمنين وفاطمه وحسن وحسين ونماز ميانه يعنى اميرالمؤمنين !! آيا اهانتى بالاتر از اين بر پيامبر وجود دارد؟
آرى در كتب اين قوم زشت تر از اين هم وجود دارد، حويزى از صدوق-كه در واقع كذوب است- نقل ميكند كه پيامبر جز براى تبليغ ولايت على فرستاده نشده است واگر ولايت على را تبليغ نميكرد وبه مردم نميرساند همهء اعمالش باطل ميشد [3]-العياذ بالله- واين هم روايت جعلى كه ساخته اند، صدوق در "الأمالى" خود نقل ميكند كه رسول خدا به على گفت:
اگر ولايت تورا كه بدان مأمور شده بودم بمردم نميرساندم عملم باطل ميشد،[4]
چرا چنين نباشد، مگر بخاطر على نبود –برحسب زعم شيعيان- كه ذكر و آوازه او بلند شد، و مگر بخاطر على بارگران  از او برداشته نشد؟ چنانكه بحرانى از ابن شهر آشوب در شرح آيهء (و بار گرانت را از [دوش] تو برنداشتيم 2-الشرح) ، يعنى بار گران جنگ با كفار واهل تأويل با على بن ابيطالب از تو برداشتيم واز برسى روايت ميكنند كه: نام و آوازهء تورا با دامادت على بلند نموديم! ....)[5] وبحرانى از سيد رضى در كتاب " المناقب الفاخرهء في العترهء الطاهرهء" از ابن مسعود جعل كرده كه  گفته است:
من بسوى رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم رفتم واورا در حالت ركوع وسجده ديدم كه ميگفت : بارخدايا به حرمت على ! گناهكاران امت مرا ببخش، وبه اين هم اكتفا ننموده بل در غلو وافراط خود افزوده وميگويند، آسمانها وزمين از نور پيامبر خلق شده اند واو از همهء آنها بهتر است، ليكن عرش وكرسى خدا از نور على خلق شده اند، وعلى از عرش وكرسى خدا بهتر است![6] -يعنى در اينجا هم على جلوتر است!
اينست پيامبر در نظر آنها وآنست على، كه در هر مورد بهتر وبرتر از پيامبر ميباشد! و در هرموردى قصداوعمدا سعى كرده اند كه مرتبت پيامبررا تقليل داده، وازهر مرزى تجاوز     نموده اند، تا اينكه راجع به پيامبر اين روايت را جعل كرده اند كه گفته است: وقتى كه براى معراج به آسمان برده شده است على وفرزندانش را ديده است كه قبل از او به آنجا رسيده اند! كه به آنها سلام كرد در صورتيكه در زمين از آنها جدا شده بود![7] واز صدوق در الأمالى نيز روايت است كه –بزعم آنها- رسول خدا گفته است: وقتى كه به آسمان عروج كردم نزديك پروردگارم شدم تا حدى كه بين من واو باندازهء دوكمان ويا نزديك تر بود، گفت : يا محمد از مخلوقات كى را دوست داريد؟ گفتم : پرورد گارا، على را، گفت اى محمد نگاه كن ، بطرف چپ نگاه كردم على عليه السلام را ديدم![8]  وبه اين هم اكتفا ننموده اند، روايت جعلى آنها مى  گويد : وقتى كه از پيامبر سؤال شد كه : خداوند در شب معراج با چه زبانى با شما صحبت كرد؟ گفت: بازبان على بن ابى طالب، تا اينكه گفتم تومرا مخاطب قرار دادى يا على؟[9]
پس در مقامى ومرتبتى على قبل از پيامبر ميباشد، درآسمان قبل ازاو وجود دارد، ودر نزدخدا قبل از او وجود دارد، وخدا هم بازبان على با او صحبت ميكند، وبا آواز على با او صحبت ميكند، وخلقت او هم از پيامبر برتر است، ونام اورا بواسطهء على بلند آوازه نموده وسنگينى را بواسطه على از دوش او برداشته است، وبه حرمت او دعوتش را قبول كرده است، وبا قوت على خود اورا  وروح اورا  كرده وبازويش را قوى نموده ودينش را بر پا داشته است،
شيعى معاصر كاشف الغطاء كه در واقع مكشوف الغطاء ميباشد اينطور ميگويد: بناء دين اگر ضربت هاى على نميبود هرگز بپا نميشد، [10]
وديگرى مدعى است كه اگر شيعه نميبود اصلا اسلامى نميبود، وبا شمشير امام آنها اساس وبنيان اسلام بر پا شده است،[11] در صورتى كه يك وجب خاك را شيعه اثناعشرى فتح نكرده است، وقبل از اين كفريات اهانت آميز قمى به رسول خدا صلى الله عليه وعلى آله وسلم توهين نموده وميگويد:
وقتى كه – پيامبر-در مكه بود  بخاطر جايگاه ابوطالب كسى بر او جسارت نميتوانست بكند، ولهذا وقتى كه از منزل خارج ميشد بچه هارا برعليه اوميشوراندند، تا خاك وسنگ براو بياندازند، پس او به على  عليه السلام شكايت نمود –در اينجا به اين تعبير زشت واين اهانت روشن  توجه نمائيد كه چگونه به آن پيامبر شجاع وسلحشور وقهرمان  روا ميدارند،- پس على به او گفت پدر ومادرم فدايت وقتى كه بيرون ميروى مرا با خود ببر! وقتى كه پيامبر بيرون رفت على را با خود برد، بچه ها طبق عادت خود به او متعرض شدند، پس على به آنها حمله ور شده وگوش و چشم وصورت آنهارا تكه پاره ميكرد!! –آيا اين روايت به فيلم هاى هندى بيشتر شبيه نيست؟ ومدعى هستند كه حتى در روز غار حراء اين على بود كه از محمد حمايت ميكرد.
پس على همه چيز است ودر همه جا ميباشد، ومحمد خاتم پيامبران وسرور انبياء براى اين فرستاده شده است كه مردم را به سوى على بخواند، وعلى را پيش مردم محبوب نمايد، اما خود او در مقابل على –العياذ بالله – چيزى نيست چنانكه ابن بابويه وغيره از قول جعفر جعل نموده اند كه گفته است :
پيامبر صدو بيست بار به آسمان به معراج برده شد، ودر هربار خداوند به او ولايت على را بيشتر از همهء واجبات بر او وحى ميكرد!![12]
وبازهم روايت جعل نموده اند كه: حبرئيل پيش پيامبر صلى الله عليه وسلم آمده وگفت اى محمد: خدايت بتو سلام ميرساند وميگويد: من نمازرا فرض نمودم ليكن از مريض آنرا برداشتم! وروزه را فرض كردم واز مريض ومسافر آنرا برداشتم، وحج را فرض كردم واز ناتوان آنرا برداشتم، وزكات را فرض كردم واز كسى كه نصاب مال را نداشته باشد آنرا برداشتم، ليكن در محبت على كه آنرا فرض نمودم هيچ تساهلى را نپذيرفته ام [13]
وبرخدا دروغ بسته واز قول خدا ميگويند:
على بن ابى طالب حجت من برخلق من  ونور من بر زمين من وامين من برعلم من ميباشد، هركس اورا بشناسد حتى ا گر نافرمانى وگناه من نمايد در آتش داخل نميكنم وكسى كه اورا انكار كند حتى اگر مطيع من باشد داخل بهشت نميكنم![14]
آيا اين كفريات صريح اهانت به پيامبر عظيم الشأن اسلام واهانت به خود على نيست، على آنقدر فضائل صحيح ودرست دارد كه نيازى به اين فيلمهاى هندى نيست، ليكن توطئه ابن سبأ ميباشد كه از راه غلو به دين لطمه زده وآنرا مثل مسيحيت منحرف كند.

 
[1]  الاصول من الكافي كتاب الحجة، ص 196-197
[2]  رجال الكشى ص 184
[3]  تفسير نور الثقلين 1/654
[4]  البرهان في تفسير القرآن 4/475
[5]  مصدر سابق
[6]  البرهان 4/226
[7]  تفسير البرهان 2/404 به نقل ازالبرسى
[8]  البرهان همان صفحه
[9]  كشف الغمة1/106
[10]  اصل الشيعهء واصولها محمد حسين آل كاشف الغطاء ص 68
[11]  أعيان الشيعهء محسن الامين 1/123
[12]  مقدمهء تفسير البرهان ص 22
[13]  مقدهء البرهان نقل از البرقى در كتاب المحاسن ص 22
[14]  البرهان ص 23

0 نظرات:

ارسال یک نظر