حكايت اسلام آوردن زن انگليسي، خبرنگار روزنامه ساندي اكسپرس


حكايت اسلام آوردن زن انگليسي، خبرنگار روزنامه ساندي اكسپرس


در روزهاي پس از واقعه 11 سبتامبر 2001 ميلادي كه آمريكا آماده حمله به افغانستان مي شد. خبر دستگيري يك خبرنگار زن انگليسي بنام جون ردلي در افغانستان توسط حكومت طالبان. يكي از تيترهاي مهم اخبار جهان شد.

وي گرچه خود را با چادر و برقعه زنان افغاني پوشانده بود و سوار بر قاطري وارد خاك افغانستان شده بود ولي مورد شناسايي ماموران طالبان قرار گرفت و دستگير شد.

پس از يك سال بار ديگر خبري در مورد اين خبر نگار از رسانه ها در دنيا منتشر شد و اين بار خبر، خبر رهايي و آزادي او از قيد ضلالت و مشرف شدن او به اسلام بود. يكي از مجلات آمريكايي پس از اسلام آوردن با وي مصاحبه اي انجام داد، ايشان با بيان چگونگي روي آوردن به اسلام، گفت كه شايد براي بسياري خبر اسلام آوردن من قابل هضم نباشد.

در پاسخ به اين سوال كه چرا به دين اسلام روي آوردند؟ جونردلي گفت: «پس از دستگيري، طالبان مرا پيش امام مسجدي بردند و قبول اسلام را به من پيشنهاد كردند. من فكر كردم كه اگر پيشنهادشان را بپذيرم خيال مي كنند كه استقلال راي ندارم و اگر نپذيرم، از مخالفين اسلام قلمداد مي شوم. نهايتا وعده كردم كه پس از آزادي، در لندن به مطالعه و بررسي اسلام و قرآن بپردازم؛ حسب وعده پس از آزادي به تحقيق و بررسي پرداختم. پس از پايان تحقيق، قدرت روحي و رواني عجيبي در خود احساس كردم و حقايقي كه در نتيجه اين تحقيق وبررسي به آنها پي برده بودم تاثير شگرفي بر من گذاشت.

سئوال: چه بعدي از اسلام شما را تا اين حد شيفته و مجذوب كرد؟

جواب: نمي توان به بعد خاصي اشاره كرد؛ البته مي توانم علت آن را بوجود آمدن ديد منفي نسبت به جهان مسيحيت بيان كرد. سربازان اسرائيلي مقدسترين مكان مسيحيان و محل تولد حضرت مسيح، كليساي (
Ghurah Of Nativity) را به گلوله بستند اما كشيشان و مسيحيان هيچ عكس العملي از خود نشان ندادند و سكوت كردند؛ وقتي كه هتك حرمت مقدس ترين مكان مذهبي براي آنها اهميت ندارد، چگونه به تعليمات و گفته هايشان تن دهم.

سئوال: در دوران اسارت محور گفتگوي شما با طالبان چه بود، آيا در مورد اسلام از آنها تحقيق كرديد؟

جواب: افسوس آنچه امروز در مورد اسلام مي دانم آن روزها نمي دانستم. اگر مي دانستم، با كمال اطمينان به خواسته شان براي قبول اسلام جواب مثبت مي دادم. وقتي علت تخريب مجسمه هاي بودا را پرسيدم، طالبان گفتند: ما براي جلب توجه سازمان ملل و جهان به سوي مردم خويش كه روزانه هزاران نفر از آنها از گرسنگي تلف مي شوند، اما كسي به فكر آنها نيست و حتي ما را تحريم مي كنند، اقدام به اين كار كردند.

جون ردلي در ادامه گفت: با وجود اينكه من اعتصاب غذا كرده بودم، ولي وقت صرف غذا دستهاي مرا شسته و با كلمه خواهر مرا خطاب مي كردند. مهمتر از همه آن چيزي كه مرا تحت تاثير قرار داد اين بود كه در اوضاع آشفته و ترسناك افغانستان هيچ ترس و واهمه اي در انها مشاهده نمي شد و به اداي نماز در اوقات مقرر پايبند بودند.

وقتي دوستان جونردلي دليل خوشحالي را از خاطرات آن روزها از وي پرسيدند؟ صاف و صريح گفت: دليلش اسلام است. و وقتي كه پرسيدن چه انگيزه اي طالبان را براي نثار جان و ريختن خون آماده كرده و چرا با زنان تندخويي و سخت گيري مي كنند؟ گفت: از برسي جايگاه زن در قرآن متحير شدم زيرا قرآن نه تنها زنان را محكوم و مظلوم قرار نداده، بلكه از آزادي آنان سخن به ميان آورده، و بر تساوي زن و مرد از نظر ارزش، انسانيت، حق كسب علم و دانش و غيره … تصريح دارد. وقتي من قوانين طلاق و حق مالكين زن را بررسي كردم چنان پيشرفته و مترقي بنظر مي آمد كه گويي به تازگي در دادگاه خانواده به تصويب رسيده است. بنظر بسياري از وكلا براي اثبات دعاوي خود از قوانين مدني اسلام الهام مي گيرند. با افزايش اطلاعاتم در مورد اسلام، حقانيت و عقلانيت آن بيشتر برايم آشكار مي شود.

جون ردلي اعتراف كرده كه او زني مذهبي از فرقه پروتستان بوده است و مدتها معلم سندي اسكول بوده و در جلسات كليسا به اجراي موسيقي مي پرداخته است. اما بخاطر اينكه كليساي انگليس با تكيه به مقبوليتش، اصولش را در طاق نسيان نهاد، از آن روي گردان شد.

جون ردلي در ضمن مطالعه و بررسي اسلام با گروههاي مختلف اسلامي آشنا شد، اما از همه بيشتر تحت تاثير انجمن زنان مسلمان قرار گرفت. در مورد آنها مي گويد: خيلي زرنگ، هوشيار، صاحب نظر، داراي بيداري سياسي و آشنا به مسائل بين المللي هستند. احساسات خواهر گونه اي نسبت به ديگر زنان مسلمان دارند چيزي كه حتي در بين اعضاي تشكلها و سازمانهاي آزادي زنان و فمنيستي يافت نمي شود.

خانم ردلي اختلافات فكري و سليقه اي كه بين گروههاي مختلف مسلمان وجود دارد را به اختلافات طرفداران يك تيم فوتبال تشبيه داده است. وي مي گويد: من قبلا طرفدار تيم نيوكاسل بودم، در جايي فوتبال نقش مذهبي را بازي مي كند. در اينجا بعضي از مردم بخاطر تماشاي مسابقه بليط مي گيرند، بعضي بخاطر تفريح و وقت گذراني، بعضي ديگر بخاطر يك گل به سر و كله يكديگر مي پرند، بعضي بخاطر ايجاد سر و صدا و آشوب به ورزشگاه مي آيند؛ خلاصه هر نوع آدمي در آن جمع پيدا مي شود ولي همه از طرفداران تيم هستند. مسلمانان نيز با وجود اختلافات در ديدگاه، همه با هم برادرند.

وي نيز مانند بسياري از مردم بر اين باور است كه حمله به آمريكا براي اسلام مثبت ثابت شده است، او مي افزايد كه اين وقايع منجر شد افرادي مثل وي مجبور شوند قرآن را مطالعه كنند تا بدانند انگيزه اين حملات از كجا و چگونه بوده است؟ و همچنين شوكي كه به دنياي غرب و دنياي مسيحيت وارد آمد باعث شد كه بعضي متوجه امور مذهبي و عبادي بشوند مثلا در هفته گذشته يك گروه مسيحي در تلوزيون انگليسي آگهي داده بودند كه براي كليسا افراد تربيت مي كنند و به مردم بصورت رايگان نسخه هاي كتاب مقدس و دستگاه ويدئو مي دهند، من اين كارها را براي اولين بار مي بينم.

پس از انتشار خبر اسلام آوردن جون ردلي بعضيها با فرستادن نامه تهديد آميز از او اظهار تنفر كردند و بعضي نيز از طريق تلفن به او اهانت كرده و وي را تهديد به ضرب و شتم كردند؛ ولي او اظهار داشت كه هيچ واهمه اي از اين تهديدها ندارد گرچه از اين عملكرد آنها ناراحت و اندوهگين است و گفتند: من بيدي نيستم كه از اين بادها بلرزم و تسليم شوم و روش زندگي و باورهاي خويش را بخاطر تهديدهاي چند آدم ديوانه رها كنم.

جون ردلي براي اولين بار است كه طعم تلخ تعصب را مي چشد و مي گويد: در خيابانها جلويم را مي گيرند مرا تهديد كرده و بد و بيراه مي گويند، حالا احساس مي كنم كه سياه پوستان و تمام آنهايي كه سفيد پوست نيستند در اين جامعه چه سختيهايي را متحمل مي شوند. او تا حدودي به مشكلات، سختيها و بي حرمتيهايي كه گريبانگير دوستان آسيايي اوست آشنايي پيدا كرده است؛ حالا معني واقعي و عملي نژاد پرستي را لمس كرده كه چگونه مردم قرباني نژاد پرستي مي شوند.

جون ردلي پس از رهايي دو مرتبه ديگر نيز به افغانستان سفر كرد.

0 نظرات:

ارسال یک نظر