قيام دولت شيعه قرامطه و هجوم بر خانهء كعبه و بردن حجر الاسود

 

قيام دولت شيعه قرامطه و هجوم بر خانهء كعبه و بردن حجر الاسود


قرمطيان در سال 286هـ يك دولت نسبتا قوى در حاشيهء خليج فارس يعنى در بحرين وقطيف واحساء تشكيل دادند، كه در رأس آن شخصى قرار داشت بنام ابوسعيد جنابى كه امام طبرى در بارهء او ميگويد: در سال 286 مردى از قرامطه در بحرين قيام كرد كه ابوسعيد جنابى نام داشت، وگروهى از اعراب باديه نشين وقرامطه درگرد او جمع شدند، وقدرت او بالا گرفت ودعوتش منتشر شده وبسيارى از شهرنشينان را كشتند، وبعد از آن به سوى قطيف رفته و در آنجا نيز بسيارى را كشت، و از آنجا در صدد حمله به بصره شد كه والى بصره بدستور سلطان از مردم خراج وصدقات جمع كرده وبا مبلغ 14 هزار دينار ديوارى در گرد شهربراى حمايت آن بنا نمود، [1]
وبعد از كشته شدن ابوسعيد جنابى رياست شيعيان قرمطى بدست فرزندش ابوطاهر سليمان الجنابى افتاد كه يكى از خونريزترين حكام آنان بود، وبارها به كاروان هاى حجاج هجوم آورده وآنهارا  كشته واموالشان را تاراج مينمود، وجنايتش بحدى رسيد كه به خانه كعبه حمله كرده وبعد از كشتار عظيمى كه در آنجا انجام داد، حجر اسود را از خانهء كعبه كنده وبا خود برد،
هجوم هاى وحشى قرامطه به شهرهاى دور ونزديك وقتل عام هاى حشتناك كه قرامطه انجام ميدادند ورفتارشان با حجاج خانهء خدا رعب ووحشت در ميان مسلمانان ايجاد كرده بود،وبالاخره با 1700 فدائى به بصره حمله كرد وبه مدت 17 روز در بصره قتل عام وحشتناكى انجام داد، [2] ، وكاروان هاى حج كه از مناطق زير سلطهء قرامطه عبور ميكردند-مخصوصا عراقيان- هميشه مورد هجوم وحشيانهء قرمطيان واقع ميشدند،  تا حدى كه درسال  هاى 263 و 316 هيچ كس  نتوانست براى حج خارج شود، [3]،
واين توحش وشدت عمل در سال 317 به اوج خود رسيد كه به يك فاجعهء بزرگ انجاميد، قرمطيان در اين سال برخلاف عادت دائمى خود از حمله به كاروان هاى جاج دست نگه داشتند، وكاروان هاى حجاج واز آنجمله كاروان عراق به امارت منصور ديلمى سالم به مكه رسيدند،[4]
اما قرامطه طرح ديگرى داشتند، وبا فرماندهى ابوطاهر جنابى در روز ترويه( روزى كه مردم براى اداء شعائر حج از مكه بطرف منى خارج ميشوند) بطور ناگهانى هجوم آورده ودسته هاى بزرگى از حجاج را قتل عام كردند، وبعد ازآن به مكه حمله كرده وحرمت وقدسيت حرم را هتك نموده وقتل عام وحشتناكى در ميان مردم بيگناه مكه راه انداخت، ومورخان مينويسند كه قرمطيان حدود 1700 نفر حاجى را كه اكثرشان در حول كعبه وبه پرده هاى آن آويزان بوده ودعا ميكردند را كشتند، وحتى كسانى را كه به دره ها واطراف فرار كرده بوند را نيز رها نكردند، وتعداد كشته شدگان را حدود 30 هزار نفر نوشته اند، و قرامطه اكثر اجساد را در چاه زمزم انداخته وبقيه بدون غسل وكفن دفن ميشدند، [5]  ودر چنين حالتى بود كه ابوطاهر عربده كشيده و با شعرمدعى ميشد كه : منم خدا وخدا منم   او ميآفريند ومن فنا ميكنم [6] ،
وشيعيان قرمطى علاوه براين وحشى گرى ها وكشتن مردم وتاراج اموال آنها شروع به سرقت ذخائر ونفائس موجود در خانهء كعبه نمودند، حتى درب خانهء كعبه را كنده و پرده هاى آنرا تكه تكه نموده وسعى در كندن ميزاب آن نمودند اينكه كسى كه ميخواست  آنرا بردارد از سقف كعبه بزمين افتاده ودرجا هلاك شد، ومهمتر از اين خود حجر الاسود را كنده وبه بحرين بردند، كه اين موضوع در همهء كتب تاريخ آمده است وبعضى از منابع تاريخى اضافه ميكند وقتى كه ابوطاهر ملعون حجر الاسود را با تبر شكسته  ورو بسوى مردم نموده وگفت: اى جهال شما ميگوييد كه: هركس كه داخل حرم شود در امان است( اين ترجمه آيه قرآن است كه كيفرمايد ومن دخله كان آمنا) وشما ديديد كه من تا حالا چه كردم! يكى از حضار كه خودرا براى مرگ مهيانموده بود لگام اسبش راگرفته و  فورا در جوابش گفت كه معناى اين سخن اين است كه هركس داخل خانهء خدا شد بايد به او امان داد ومال وجان و آبرويش بايد در امان باشد، آنگاه او ترشرو شده وبدون يك كلمه صحبت با  اسبش حركت نمود،[7]
وحجر اسود به مدت 22 سال در بحرين بدست شيعيان قرامطه ماند وتمام كوشش هاى عباسيان وحتى فاطميان كه خود از جنس قرمطيان بودند براى اعادهء حجر اسود به خانهء كعبه بجايى نرسيد، وخلفاء عباسى 50 هزار دينار به قرامطه جهت اعاده حجرالاسود پيشنهاد كردند، ليكن آنها نپذيرفته وبه عناد وتعصب خود ادامه دادند، تا  بالاخره بعد از تهديد شديد فاطميان وگرفتن  باج زيادى از عباسيان آنرا اعاده نمودند، واين عار براى هميشه در تاريخ تشيع ثبت شد.


 
[1]  تاريخ الطبرى ج5 ص 286
[2]  الكامل ابن الاثير ج6ص187
[3]  النجوم الزاهرهء : ابن تغرى ج3ص 226
[4]  البدايهء والنهايهء : ابن كثير ج11ص163-165
[5]  شفاء الغرام 2/218
[6]  تاريخ مكهء احمد السباعى 1/171
[7]  تاريخ اخبار القرامطه ص 54 شذرات الذهب 2/274

0 نظرات:

ارسال یک نظر