اهانت دجالان به علي بن ابي طالب رضي الله عنه


اهانت دجالان به علي بن ابي طالب رضي الله عنه

ادعاي دفاع از اهل بيت چيزي جز نيرنگ و حيله براي رسيدن به هدفي پليد كه همانا ضربه زدن به اسلام مي باشد، نيست. نخست با گستاخي تمام، ادعا كردند ت تمام ياران رسول الله (صلى الله عليه وسلم) پس از وفات ايشان مرتد شدند. و گفتند ما عاشقان پر و پا قرص اهل بيت پيامبر هستيم. و پس از آن با مكر و حيله و بطور غير مستقيم به اهل بيت رسول الله (صلى الله عليه وسلم) نيز اهانت كردند. و بدين ترتيب به تمام شخصيتهاي تاريخ اسلامي اهانت شده تا اعتبار و احترام آنها را نزد مسلمانان از بين ببرند.

در اولين مثال خواهيم ديد دجالان چگونه سعي كرده اند با يك تير دو نشان بزنند. آنها در اين روايت از يك سو برخي از ياران رسول الله (صلى الله عليه وسلم) همچون ابوبكر را ظالم و مزدور معرفي مي كنند و از سوي ديگر از علي بن ابي طالب مردي ترسو و زبون مي سازند كه حتي جرأت دفاع از خود را نيز ندارد. در اين روايت كه از قصه به خلافت رسيدن ابوبكر صديق -رضي الله عنه- سخن مي گويد آمده است:

«هنگاميكه امام علي (ع) از بيعت با ابوبكر سرباز زدند، ابوبكر قنفذ را به سراغ ايشان فرستادند. قنفذ و يارانش به خانه امام علي (ع) حمله كرده و وارد آن شدند. امام علي (ع) به محض ديدن آنها به سراغ شمشير خود رفتند. اما آنها ايشان را گرفته و طنابي به گردن ايشان انداختند و امام (ع) را به طرف در كشيدند. فاطمه (ع) خواستند جلوي آنها را بگيرند. اما قنفذ ملعون با شلاقي كه در دست داشت ضربه محكمي به ايشان زد و امام علي (ع) را با كشيدن طنابي كه به گردن ايشان انداخته بود نزد ابوبكر برد»[۱].

ببينيد چگونه اين روايت دروغين از علي بن ابي طالب يكي از بزرگترين سرداران تاريخ اسلام شخصيتي زبون و خوار مي سازد. اين در حالي است كه در برخي از روايات دروغين ديگر چنان در قدرت و توانايي علي بن ابي طالب افراط و زياده روي مي كنند كه از او شخصيتي خيالي مي سازند.

و در روايتي ديگر اهانت به علي بن ابي طالب را به فاطمه -رضي الله عنها- نسبت مي دهند.

آنها مي گويند: «هنگاميكه بين فاطمه و ابوبكر بر سر ميراث رسول الله (صلى الله عليه وسلم) اختلاف حاصل شد و امام علي (ع) خود را از اين اختلاف دور نگاه داشتند و هيچ كمكي به فاطمه نكردند، فاطمه با ناراحتي و عصانيت به ايشان گفتند: اي فرزند ابي طالب! مشيمه نوزاد به تن كرده و در معرض اتهام جا خوش كرده اي و …»[۲]. در اين روايت دروغين به هر سه تن از اين شخصيتهاي بزرگ اسلامي توهين شده است. ابوبكر شخصي ظالم و غاصب، فاطمه زني پرخاشگر و علي مردي ناتوان و ترسو معرفي شده اند.

و در رابطه با قصه ازدواج عمر بن الخطاب با ام كلثوم دختر علي بن ابي طالب -رضي الله عنهم اجمعين-، سردار رشيد اسلام علي بن ابي طالب -رضي الله عنه- را متهم به پذيرفتن ذلتي كرده اند كه حتي پست ترين و زبون ترين انسانها نيز به آن تن در نخواهند داد. در كتاب حديقه الشيعه گفته شده: «امام علي (ع) هرگز نمي خواستند دختر خود ام كلثوم را به عمر دهند، اما ترس از عمر سبب شد ايشان عموي خود عباس را وكيل كردند تا ام كلثوم را به عقد عمر در آورد»[۳]. و مي گويند: ابا عبدالله در اين رابطه گفته اند: «ان ذلك فرج غصبناه = آن فرجي بود كه آنرا از ما غصب كردند»[۴].

آيا براي اثبات دروغين بودن اينگونه روايات هيچ احتياجي به دليل و برهان است؟ آيا زندگاني اميرالمومنين علي بن ابي طالب سردار رشيد اسلام، ثابت كننده اين مسأله نيست كه طوسي وكليني و مجلسي و طبرسي، دروغگويان و دجالاني بيش نيستند؟

مگر بنا بر روايات و اعتقادات باطل مذهب شيعه عمر -رضي الله عنه-، منافق و كافر نبوده است؟ پس چگونه ترس از انساني كافر و منافق سبب شد علي بن ابي طالب دختر خود را به ازدواج او در آورند؟ آيا پست ترين انسانها به چنين ذلت و خواري تن در خواهند داد؟

و در رواياتي ديگر اميرالمومنين را به انساني دنيا دوست و در پي پست و مقام معرفي مي كنند كه در راه رسيدن به اين هدف، شخصيت والاي خويش و خانواده خود را پايمال مي سازد. در يكي از اين روايات گفته شده: «هنگاميكه پس از وفات رسول الله (صلى الله عليه وسلم) مردم با ابوبكر بيعت كردند، امام علي (ع) شب هنگام فاطمه را بر الاغي نشاندند و دست دو فرزند خود را گرفتند و به در خانه تمام ياران پيامبر رفتند و از آنها در راه رسيدن به خلافت كمك خواستند. اما هيچكدام از ياران به ايشان كمكي نكردند»[۵].

و در روايت ديگري علي بن ابي طالب را شخصيتي منزوي و گوشه نشين معرفي مي كنند. در اين روايت گفته مي شود: «هنگاميكه علي -عليه السلام- دريافتند مردم از نصرت و ياري رساندن به ايشان خودداري مي كنند و همگي به دور ابوبكر جمع شده اند و او را خليفه خود مي دانند، گوشه نشيني و انزوا را برگزيدند»[۶].

و در اهانتي ديگر به سردار رشيد اسلام مي گويند فاطمه -رضي الله عنها- هرگز ايشان را به عنوان همسر خويش نمي پسنديده و همواره از ازدواج با ايشان ناخشنود بوده است. در روايتي در اين رابطه گفته شده:

«روزي پس از اينكه پيامبر (صلى الله عليه وسلم) دختر خويش فاطمه را به ازدواج امام علي بن ابي طالب در آوردند براي ديدن ايشان به خانه آنها رفتند. ايشان فاطمه را در خانه گريان يافتند. پيامبر (صلى الله عليه وسلم) علت گريه را از فاطمه (ع) جويا شدند و سپس فرمودند: اي فاطمه، به خداوند سوگند اگر در ميان خويشاوندان من كسي بهتر از وجود مي داشت من هرگز تو را به او نمي دادم. بر تو است كه بداني من و تو را به او نداده ام بلكه خداوند تو را به عقد او در آورده است»[۷]. پس از شنيدن اين روايات دروغين و دانستن اين مطلب كه دجالان براي ضربه زدن به اسلام حتي از توهين نمي كنند، جا دارد به مطلبي كه تا حدودي به مسأله ربط دارد اشاره كنيم. از آنجائيكه اهانتهاي موجود در اين روايات به اندازه هاي شنيع و زشت هستند كه هيچ انسان مسلماني نمي تواند آنها را بپذيرد لذا برخي از شيعيان كه اطلاع چنداني از جايگاه و منزلت كتابهاي آقايان كليني و سليم بن قيس و مجلسي و … در مذهب تشيع ندارند، مي گويند ما اينگونه روايات را قبول نداريم و آنها را صحيح نمي دانيم. اين گفته و سخن آنها بسيار نيكو و صحيح است. اما در اين رابطه مسأله اي وجود دارد كه آنها بايستي به آن توجه كنند و آنرا مد نظر خود داشته باشند. اين مسأله اين است كه صحيح و يا غير صحيح دانستن روايت و حديث انتخابي نيست و به سليقه و انتخاب اشخاص بستگي ندارد. بلكه محدثين وراويان حديث براي قبول كردن صحيح دانستن روايت شروطي را مقرر داشته اند كه اگر اين شروط در روايتي وجود داشته باشد آن روايت صحيح مي باشد و بر هر شخص واجب مي گردد به صحت آن يقين حاصل كند و در صورت عدم وجود يكي از اين شروطها، روايت غير صحيح مي باشد. بعنوان مثال محدثين اهل سنت و جماعت براي پذيرفتن و صحيح دانستن حديث، وجود پنج شرط را در آن لازم دانسته اند و در غير اين صورت آن حديث نزد آنها صحيح نمي باشد. در اينجا مي خواهيم به آن عده از اشخاص شيعي مذهب كه روايات توهين آميز موجود در مراجع خود نسبت به اميرالمومنين علي بن ابي طالب را قبول نداشته و آنها را غير صحيح مي دانند بگوييم: اين روايات همگي در مراجع و مصادر و توسط مؤلفيني ذكر گرديده اندكه همگي در مذهب شيعه موثق و معتمد هستند. بعنوان مثال برخي از اين روايات در كتاب اصول كافي روايت شده اند. و در مورد اين كتاب علماي شيعه معتقدند كه به امام زمان نشان داده شده است و او در مورد آن گفته است: «اين كتاب براي شيعيان ما كافي است»[۸].

از اين سخنان، ما مي خواهيم به اين نتيجه برسيم كه آن اشخاص شيعي مذهب كه اين روايات توهين آميز، آنها را نسبت به صحت برخي از روايات موجود در مراجع و مصادر خود و همچنين نسبت به معتبر بودن شروط مقرر گشته توسط محدثين مذهب تشيع مشكوك ساخته، بايستي نسبت به ساير روايات موجود در اين مراجع و مصادر نيز با تامل و تدبر بيشتري برخورد كنند. چون همان راوياتي كه آن احاديث اهانت آميز را روايت كرده اند و با همان شروط غير صحيح، ساير احاديث مراجع شيعه را نيز نقل كرده اند.

۵- اهانت دجالان به فاطمه -رضي الله عنها- بانوي زنان بهشتي

در برخي از روايات مصادر مذهب تشيع اهانتهاي بزرگي به دختر پيامبر (صلى الله عليه وسلم) شده است. در اين روايات ايشان را به مرتكب شدن اعمالي متهم مي سازند كه حتي معمولي ترين زنان نيز از انجام دادن اين اعمال خجالت مي كشند. در يكي از اين روايات گفته مي شود: «رسول الله (صلى الله عليه وسلم) باغي را به امام علي بن ابي طالب بخشيدند. علي بن ابي طالب(ع) آن باغ را فروختند و مبلغ بدست آمده را بين فقراء و مساكين مدينه تقسيم كردند و چيزي از آن براي خود بجا نگذاشتند. هنگاميكه علي بن ابي طالب (ع) به خانه باز گشتند فاطمه -عليها السلام- به ايشان گفتند: اي پسر عمو! آيا باغ پدرم را فروختي؟

امام علي (ع) گفتند: بله.

فاطمه به ايشان گفتند: پس پولش را چه كردي؟

علي (ع) در جواب گفتند: پول را به كساني بخشيدم كه دوست ندارم دست دراز كردن مقابل ديگران آنها را خوار و ذليل گرداند.

فاطمه با ناراحتي به ايشان گفتند: من گرسنه هستم، بچه هايم گرسنه هستند و تو خودت نيز گرسنه هستي. آيا يك در هم از اين اموال به من و بچه هايم نمي رسيد؟ سپس فاطمه محكم لباس علي (ع) را چسبيدند. علي (ع) به ايشان گفتند:

اي فاطمه! مرا رها كن. اما فاطمه (ع) به ايشان گفتند: تا پدرم در مورد من و تو قضاوت نكرده تو را رها نخواهم ساخت. در اين هنگام جبريل بر رسول الله (صلى الله عليه وسلم) نازل شد و به ايشان گفت: اي محمد! خداوند بر تو درود مي فرستد و مي گويد: از جانب من به علي سلام برسان و به فاطمه بگو: هرگز اجازه نداري علي را از صدقه دادن و كمك به مستمندان بازداري»[۹].

آيا فاطمه -رضي الله عنها- كه پيامبر (صلى الله عليه وسلم) ايشان را «سيده نساء اهل الجنه» معرفي كرده اند چنين زني بوده كه به شوي خود پرخاش كند و لباس او را دو دستي بچسبد؟ ما هرگز نمي توانيم به سبب روايات دروغين كليني و مجلسي و نشاپوري بپذيريم كه فاطمه -رضي الله عنها- چنين اخلاق ناپسندي داشته اند.

و در روايت دروغين ديگري در مورد بانوي زنان بهشتي مي گويند: « فاطمه (ع) براي گرفتن فدك به سراغ ابوبكر و عمر رفتند و با آنها مشاجره كرده و شيون و فغان براه انداختند و چنان سر و صداي بزرگي بپا كردند كه تمام مردم دور آنها جمع شدند»[۱۰].

آيا ذره اي حب اهل بيت و احترام به آنها در قلب كسيكه اينچنين رواياتي را مي پذيرد و راويان آنها را دروغگو نمي پندارد، وجود دارد؟ هرگز. آيا فاطمه -رضي الله عنها- كسي بوده كه براي امول دنيوي شخصيت خود و پدر بزرگوار خويش و شوهر دلاور خود را بر باد دهند؟ هرگز.

و در روايت دروغين ديگري دجالان مي پندارند: «روزي فاطمه (ع) يقه عمر را گرفتند و او را محكم به طرف خود كشيدند»[۱۱]. گفته اند: «اگر از آزار و اذيت علي دست نكشي موهايم را پريشان مي كنم و گريبانم را مي درم»[۱۲].

ببينيد اين دجالان چگونه به تمام ياران رسول الله (صلى الله عليه وسلم) و اهل بيت ايشان توهين كرده اند. آيا پيامبر اسلام (صلى الله عليه وسلم) پس از بيست و سه سال صبر و بردباري و تلاش اينچنين افرادي پرورش داده اند؟ افرادي كه بنا بر معتقدات تشيع بيش از نود و نه در صد از آنها به محض وفات ايشان از اسلام مرتد شدند و مبدل به انسانهايي ظالم و غاصب گشتند. و افراد اندك باقيمانده نيز انسانهايي خوار و زبون و دنيا پرست بوده اند آيا با اين وجود هيچ شكي در قلب انسان باقي مي ماند كه هدف اين دجالان چيزي جز ضربه زدن به اسلام و از بين بردن آن بوده است؟
——————————————————————————–

[۱] - كتاب سليم بن قيس ص ۸۴ و۸۹.

[۲] - الامالي للطوسي ص ۲۵۹، حق اليقين للمجلسي ص ۲۰۳و۲۰۴ الاحتجاج للطبرسي.

[۳] - حديقه الشيعه للمقدس الاردبيلي ص ۲۷۷.

[۴] - الكافي في الفروع ج ۲ ص ۱۴۱ ط الهند.

[۵] - كتاب سليم بن قيس ص ۸۲، ۸۳.

[۶] - كتاب سليم بن قيس ص ۸۳.

[۷] - الفروع من الكافي.

[۸] - مقدمه الكافي ص۲۵.

[۹] - روضه الواعظين للفتال النيسابوري ج ۱ ص ۱۲۵.

[۱۰] - كتاب سليم بن قيس ص۲۵۳

[۱۱] - الكافي في الاصول.

[۱۲] - تفسير العياشي ج ۲ ص ۶۷. الروضه من الكافي ج۸ ص

به نقل از :سنی نیوز

0 نظرات:

ارسال یک نظر