مصاحبه با چند نفر از نقاط مختلف كشور در مورد صيغه كه توسط مترجم انجام گرفته است

مصاحبه با چند نفر از نقاط مختلف كشور در مورد صيغه كه توسط مترجم انجام گرفته است 
س – خانم مي‌شود نظر شما را راجع به ازدواج موقت (صيغه) سوال كنم؟
ج – آقا بي‌زحمت از من سوال نكنيد، كاري نكنيد سفره دلم را باز كنم زيرا طاقت شنيدن چنين حرفهايي را نداريد. با سماجت سوال مي‌كنم، خانم از روي نيمكت بلند مي‌شود و روي نيمكت ديگري مي‌نشيند از او مجدداً سوال مي‌كنم خانم نظر شما نسبت به ازدواج موقت (صيغه) چيست؟
اول خودتان را معرفي كنيد؟
من ليدا – اهل و ساكن تهران متولد 1358 داراي تحصيلات ديپلم و در خانواده‌اي متوسط زندگي مي‌كردم دو خواهر بوديم و دو برادر، زندگي خوب و راحتي داشتيم و در ضمن خانواده‌ام خيلي مذهبي سرسخت بودند سال آخر دبيرستان بودم كه به يك سري كتب ديني دست پيدا كردم كه در مورد ازدواج موقت يعني همان صيغه در آن چيزهايي نوشته بود و از ثواب در مورد متعه و مساله متعه ذهن مرا به خود مشغول كرده بود اتفاقاً روزي از مدرسه به خانه مي‌آمدم كه به يك جوان خيلي متين برخورد كردم كه با من حال و احوال كرد ولي من اهميت ندادم اين كار چند روز انجام مي‌گرفت خلاصه يك روز جلو مرا گرفت سپس نام مرا سوال كرد به او گفتم اسم من ليدا است من از او پرسيدم اسم شما چيست در پاسخ به من گفت اسم من اسفنديار است ايشان از من خواستگاري كرد با خود گفتم جواني كه در آينده مرا خوشبخت كند اوست خلاصه غروب بود اسفنديار از من جدا شد و من از او خداحافظي كردم و به خانه رفتم. در روز بعد اسفنديار را ديدم او به من گفت ما براي اينكه با هم محرم شويم متعه را انجام مي‌دهيم من همراه با اسفنديار پيش يك روحاني رفتيم روحاني به حاج آقا موسوي معروف بود من ماجراي خود را براي روحاني مزبور گفتم كه خانواده من نسبت به آبرو و حيثيت خيلي پايبند هستند، پدر و مادرم نبايد بفهمند، آيا صيغه جايز است ايشان گفتند اگر خودتان مي‌واهيد اشكالي ندارد، ولي تماس جنسي با هم نداشته باشيد، ايشان صيغه محرميت را جاري كرد و مجدداً به اسفنديار گفت كه با من تماس جنسي نداشته باشد، پدر و مادر من و پدر و مادر اسفنديار از ماجرا باخبر نبودند، البته پدر و مادر اسفنديار در شهرستان زندگي مي‌كردند اسفنديار در تهران خانه مجردي داشت در اوايل من و اسفنديار با هم برخوردهاي خيلي محترمانه‌اي داشتيم بعدها من و اسفنديار هر چه به هم نزديكتر مي‌شديم حس شهواني كنترل را از ما مي‌ربود، من و اسفنديار در دنياي ديگري غرق شديم دوستي من و اسفنديار همانند دوستي پنبه و آتش بود سرانجام من از اسفنديار حامله شدم پس از اينكه خانواده‌ام ماجرا را فهميدند قصد كشتنم را داشتند به ناچار از خانه فرار كردم و در بيمارستان وضع حمل نمودم.
س- ببخشيد حالا نظرتان نسبت به صيغه چيست؟
ج- صيغه يعني راهي براي انجام زنا، صيغه يعني راهي به سوي بدبختي.
س- مگر دولت به عنوان يك بي‌پناه به شما آسايشگاه نمي‌دهد؟
ج- بله قرار مي‌دهد اما خود ماموران دولت از هر زن و دختري كه در آسايشگاهها باشند فقط استفاده جنسي مي‌نمايند و حتي زماني كه زنداني شدم مسئولين درجه يك زندان با من عمل زنا را انجام دادند.
حاج آقا اين همه زنهاي علاف را در پاركها مشاهده مي‌كنيد اينها همه زنهايي آواره‌اي همانند من و بدتر از من هستند كه فريب اسلام را خورده‌اند اين چگونه اسلامي است كه در آن شهوتراني رايج است من فكر مي‌كنم در يهود هم چنين چيزهايي نباشد، من به علت مشكلاتي كه برايم پيش آمده اگر بگويم از هر چه مرد در دنياست متنفرم شما باور مي‌كنيد؟
 

0 نظرات:

ارسال یک نظر