تشبه به كفار در اعيادشان

تشبه به كفار در اعيادشان

همچنين دلايل شرعي متواتر و زيادي موجود است كه مسلمانان را از مشابهت با كفار در امور ديني آنها مخصوصاً اعيادشان نهي مي كند.

1. دسته اول: دلايلي هستند كه به طور مطلق از هرگونه مشابهتي با كفار نهي مي كند: مانند حديث٭٭مَنْ تَشَبَّهَ بِقَوْمٍ فَهُوَ مِنْهُمْ٭٭[1] (هركس خود را شبيه قومي گرداند، از آنها خواهد بود.) كه شيخ الاسلام ابن تيميه: در مورد اين حديث مي فرمايد:[تشبه نهي شده در اين حديث هم شامل آن شخصي مي شود كه عمل كفار را بدان علت كه آنها انجامش مي دهند، انجام دهد؛ كه اين حالت بسيار نادر است، و هم آن كساني را در بر مي گيرد كه عملي را انجام مي دهد و سپس معلوم مي شود كه كفار هم همانند آن را انجام مي دهند، بدون آنكه هيچكدام به تقليد از ديگري پرداخته باشند.] و مي فرمايد:[حداقل حكمي كه از اين حديث اخذ مي شود تحريم تشبه به كفار است، هرچند ظاهر حديث چنين اقتضا مي كند كه شخص مقلد از دايره اسلام خارج گردد.] [2]

2.دسته دوم: دلايلي اند كه از تشابه در امور بخصوصي نهي نموده اند: مانند حديث:٭٭جُزُّوا الشَّوَارِبَ وَأَرْخُوا اللِّحَى خَالِفُوا الْمَجُوسَ٭٭[3] (سبيلهايتان را كوتاه كنيد و ريشهايتان را ترك گفته(كوتاه نكنيد)[و] بر خلاف مجوسيان عمل نماييد.)

3.دسته سوم: آيات و احاديثي اند كه به صراحت از تشبه به كفار در اعيادشان نهي مي كنند و تقليد از آن اعياد را تبعيت از ضلالت و گمراهي آنها معرفي مي كنند. مانند آيه 18 سوره جاثيه كه خداوند مي فرمايد:﴿ثُمَّ جَعَلْنَاكَ عَلَى شَرِيعَةٍ مِنَ الْأَمْرِ فَاتَّبِعْهَا وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ﴾ «سپس ما تو را بر آيين و راه روشني از دين قرار داديم. پس از اين دين پيروي مكن و بر اين راه روشن برو، و از هوا و هوس كساني پيروي مكن كه[از دين] آگاهي ندارند.»

و بي شك همانندي با كفار از بارزترين دلايل مودت و محبت آنها است، محبت و مودتي كه خداوند مؤمنين را از آن برحذر داشته و ابراز آن را سبب خروج از دايره اسلام معرفي نموده است؛ آنجا كه مي فرمايد:﴿أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِيَاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ﴾[4]«اي كساني كه ايمان آورده ايد يهود و نصاري را دوستان[خود] مگيريد[كه] بعضي از آنان دوستان بعضي ديگرند. و هركس از شما آنان را به دوستي گيرد، از آنان خواهد بود.» و مي فرمايد:﴿لَا تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآَخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ كَانُوا آَبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ﴾[5] «مردماني را نخواهي يافت كه به خدا و روز قيامت ايمان داشته باشند و [در همان حال] كساني را كه با خدا و رسولش مخالفت كرده اند، به دوستي برگزينند، هرچند كه آنان پدران، پسران، يا برادران و يا اقوام و قبيلة ايشان باشند.»

حال با روشن شدن اين مطلب كه نوروز عيدي است از اعياد مجوسيان (آتش پرستان) با استناد به آيات و احاديث به بيان حكم بزرگداشت و جشن گرفتن اين روز از نظر شريعت اسلام مي‌پردازيم:
دلايل جايز نبودن تشبه به كفار در اعيادشان

الف) قرآن كريم:
خداوند مي فرمايد:﴿وَالَّذِينَ لَا يَشْهَدُونَ الزُّورَ وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَامًا﴾[6] «و بندگان خدا كساني اند كه در مجالس زور(منحرف و نادرست) حضور پيدا نمي كنند و هنگامي كه [اتفاقي] بر اهل باطل و سخنان پوچ و ياوه گذر كردند؛ با انكار از آنها روي گردانده و دور مي گردند

ابوالعاليه، طاوس، ضحاك، ربيع بن انس و غير ايشان الزور را به [اعياد مشركين] تفسير نموده اند. و در روايتي از ابن عباسم آمده است كه مي فرمايد:[منظور از الزور اعياد مشركين است.] [7]

هنگامي كه خداوند شركت نكردن در مجالس الزور را مدح فرموده است، شركتي كه صرفاً حضور ديداري يا شنيداري است و بس، همراهي كردن با آنها با انجام عمل الزور كه حضور صرف در آن مجالس و استماع يا رؤيت تنها نيست، چه حكمي خواهد داشت؟ پس در حقيقت اين آيه شركت نجستن در اعياد كفار را تشويق كرده است، و حضور در آن را بدان علت كه خداوند آن را الزور ناميده، مكروه مي داند.

ب) سنت رسول خدا صلي الله عليه و سلم
1.انس بن مالكت مي گويد:٭٭قَدِمَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ الْمَدِينَةَ وَلَهُمْ يَوْمَانِ يَلْعَبُونَ فِيهِمَا فَقَالَ مَا هَذَانِ الْيَوْمَانِ قَالُوا كُنَّا نَلْعَبُ فِيهِمَا فِي الْجَاهِلِيَّةِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ إِنَّ اللَّهَ قَدْ أَبْدَلَكُمْ بِهِمَا خَيْرًا مِنْهُمَا يَوْمَ الْأَضْحَى وَيَوْمَ الْفِطْرِ٭٭[8] رسول خدا صلي الله عليه و سلم  (پس از هجرت از مكه) به مدينه تشريف آوردند واهالي مدينه داراي دو روز بودند[روز نوروز و مهرگان(يكي ديگر از اعياد مجوسيان)] كه در آن دو به بازي پرداخته و شادي مي كردند، پيامبر صلي الله عليه و سلم فرمود: اين دو روز چيست؟ عرض كردند: ما در زمان جاهليت در اين دو روز به بازي و شادي مي پرداختيم، رسول خدا صلي الله عليه و سلم  فرمود: خداوند دو روز ديگر را به جاي آن دو برايتان قرار داده است كه خير و نيكي دنيا و آخرت در آن دو قرار دارد: روز عيد قربان و روز عيد فطر.

همچنانكه مشاهده مي شود رسول خدا صلي الله عليه و سلم  آن دو عيد را تأييد نفرمود، و آنها را به حال خود رها نكرد تا طبق معمول به بازي در آن دو روز بپردازد، بلكه فرمود: خداوند آن دو را برايتان با دو روز ديگر عوض كرده است. و تعويض چيزي با چيز ديگر اقتضا مي كند كه مورد دوم ترك شود، چرا كه امكان جمع شدن مورد تعويضي با شيء تعويض شده وجود ندارد و بدين علت لفظ تبديل و تعويض(در زبان عرب) استعمال نمي شود مگر آنكه جمع بين دو چيز ترك گفته شود. پس اين قول رسول خدا صلي الله عليه و سلم  كه مي فرمايد:٭٭إِنَّ اللَّهَ قَدْ أَبْدَلَكُمْ بِهِمَا خَيْرًا مِنْهُمَا٭٭ اقتضا مي كند كه از جمع بين (نوروز و مهرگان)با دو عيد قربان و فطر و انجام همزمان آنها خودداري شود.

2. ام المؤمنين عائشه رضي الله عنها مي فرمايد:٭٭ دَخَلَ أَبُو بَكْرٍ وَعِنْدِي جَارِيَتَانِ مِنْ جَوَارِي الْأَنْصَارِ تُغَنِّيَانِ بِمَا تَقَاوَلَتْ الْأَنْصَارُ يَوْمَ بُعَاثَ قَالَتْ وَلَيْسَتَا بِمُغَنِّيَتَيْنِ فَقَالَ أَبُو بَكْرٍ أَمَزَامِيرُ الشَّيْطَانِ فِي بَيْتِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَذَلِكَ فِي يَوْمِ عِيدٍ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَا أَبَا بَكْرٍ إِنَّ لِكُلِّ قَوْمٍ عِيدًا وَهَذَا عِيدُنَا و في رواية: يَا أَبَا بَكْرٍ إِنَّ لِكُلِّ قَوْمٍ عِيدًا وَإِنَّ عِيدَنَا هَذَا الْيَوْمُ و في رواية: دَعْهُمَا يَا أَبَا بَكْرٍ فَإِنَّهَا أَيَّامُ عِيدٍ٭٭[9] ابوبكر رضي الله عنه داخل منزل شد در حاليكه دو كنيز (از كنيزان انصار) نزدم بودند كه افتخارات و هجاهاي انصار در جنگ بعاث كه بين دو قبيله اوس و خزرج رخ داده بود را به شكل آواز مي خواندند، ولي غنا و آوازخواني پيشه آنها نبود. ابوبكر رضي الله عنه گفت: آوازهاي شيطان را در خانه رسول خدا مي خوانيد؟- و آن واقعه در روز عيد بود-، رسول خدا صلي الله عليه و سلم  فرمود:هر قوم و طايفه اي را عيدي است، و اين(روز) عيد ما(مسلمانان) است. و در روايتي چنين آمده:﴿براي هر قومي عيدي است، و عيد ما(مسلمانان) اين روز است و در روايتي چنين آمده:به حال خود رهايشان كن، چرا كه ايام عيد است. و آن روزها ايام عيد قربان بود.

دلالت اين حديث بر بحث ما از چند جهت است:
1. اين قول رسول خدا صلي الله عليه و سلم  كه مي فرمايد:٭٭إِنَّ لِكُلِّ قَوْمٍ عِيدًا وَهَذَا عِيدُنَا٭٭ واجب مي گرداند كه هر قومي عيد اختصاصي خودش را داشته باشد، چرا كه حرف ٭لِـ٭ در كلمه ٭لِكُلِّ٭ اختصاص را مي رساند، خداوند متعال مي فرمايد:﴿وَلِكُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّيهَا﴾[10] «هر ملتي قبله اي دارد (كه به هنگام نماز) بدانجا رو مي كند.» مي فرمايد:﴿لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَ مِنْهَاجًا﴾[11]«براي هر ملتي از شما شريعت و طريقي قرار داده ايم.» كه اين دو آيه بيان مي‌كنند كه هر قوم و ملتي بايد قبله و شريعت اختصاصي خودش را داشته باشد. پس چنانچه يهوديان، مسيحيان، مجوسيان و كفار ديگر عيدي داشتند كه مختص آنها بود، در آن شركت نمي كنيم، همچنانكه در قبله و شريعتشان مشاركت نمي كنيم، همچنين از آنها دعوت به عمل نمي آوريم كه در اعياد ما مسلمين شركت جويند.

2. و اين قول رسول خدا صلي الله عليه و سلم  كه مي فرمايد:٭وَهَذَا عِيدُنَا٭اقتضا مي كند كه عيد ما تنها آن عيدي باشد كه رسول خدا صلي الله عليه و سلم  مي فرمايد. و همچنين در اين قول پيامبر صلي الله عليه و سلم كه مي فرمايد:٭وَإِنَّ عِيدَنَا هَذَا الْيَوْمُ٭ معرفه شدن كلمه ٭يَوْمُ٭ با ٭الـ٭ گرفتن و مضاف واقع شدن، مبالغه را مي رساند و چنين اقتضا مي كند كه جنس عيد ما بايد تنها از نوع اعياد مشروع باشد.

ج)اجماع
1. همچنان كه معلوم است يهوديان، نصراني ها و مجوسيان، در زمان صحابه -رضي الله عنهم اجمعين-  و بعد از ايشان هم در شهرهاي مسلمانان زيسته و به مسلمانان جزيه پرداخته و اعياد خود را جشن گرفته اند؛ و به حكم فطرت بشري در درون مسلمانان نوعي تمايل نسبت به تقليد از اعمالي كه آنها در اعياد خود انجام مي داده اند، موجود بوده است.

ولي يقيناً شخصي كه بر سيره مطلع باشد مي داند كه مسلمانان در زمان پيامبر ح چنين كاري نكرده ان، بلكه روز عيد كفار نزد ايشان و ساير مسلمانان روزي همانند ديگر روزهاي سال بوده است، و هيچ عمل بخصوصي را در آن روز انجام نداده اند.

پس چنانچه ديني كه مسلمانان از پيامبرشان ح آموخته بودند، آنها را از انجام عمل خاصي در آن روز نهي كرده بود، ناگزير بايد اشخاصي در ميان آنان پيدا مي شد كه بعضي از افعال كفار را انجام دهد، زيرا همچنان كه اشاره شد عادت آنها پيش از اسلام و كلاً فطرت بشر چنين اقتضا مي كند. پس بدون شك آنها از جانب پيامبرشان ح از شركت در اعياد آنها منع شده بودند.

2. از شروط امام عمر ت كه در زمان خلافتش بر اهل ذمة كتابي(يعني يهود و نصاري) مقرر نمود و مورد اتفاق تمامي صحابه -رضي الله عنهم اجمعين-  و فقهاي بعد از ايشان هم واقع شد، يكي اين بود كه: آنها حق ندارند در سرزمينهاي اسلامي آشكارا و در ملأ عام اعياد خود را برپا نمايند.

پس اگر اتفاق مسلمانان بر اين است كه از برپايي علني عيد كفار جلوگيري شود، چطور براي خود مسلمان جايز است كه به برگزاري آن بپردازد؟ آيا بزرگداشت آن اعياد از سوي مسلمانان خطرناك تر از انجام آشكاراي آن از سوي كفار نيست؟!

د)آثار و روايات منقول از صحابه و علما
1. امام عمر رضي الله عنه مي فرمايد:[اجتنبوا أعداء الله في عيدهم]«در روز عيدشان از ديدار و اجتماع با آنها، پرهيز كنيد.» در اين فرموده از اجتماع با آنها نهي شده است. كسي كه اقدام به برپايي و بزرگداشت عيد آنها مي كند چه حكمي خواهد داشت؟

2. از عبدالله بن عمر رضي الله عنه به اسناد صحيح روايت مي كند كه فرمود:[من بني ببلاد الأعاجم و صنع نيروزهم و مهرجانهم و تشبه بهم حتي يموت و هو كذلك حشر معهم يوم القيامة]«هركس در سرزمين كفار(مجوسي و غيره) سكونت گزيند و نوروز و مهرگان آنها را جشن بگيرد و همچنان بر اين تقليد از آنها ادامه دهد تا از دنيا مي رود، در روز قيامت با آنها محشور شده و از زمره آنان محسوب مي گردد.» آنگاه ابن تيميه: بعد از آوردن اين اثر از عبدالله بن عمر رضي الله عنه مي فرمايد: مقتضي اين حكم اين است كه فرد بواسطه مشاركت كردن آنها در تمامي اين امور كافر مي شود.

3. شيخ الاسلام ابن تيميه: در مجموع الفتاوي مي فرمايد:[حضور پيدا كردن در اعياد كفار و همچنين انجام عبادت خاصي در اين روز جايز نمي باشد، پس جايز نيست كه در اعياد مشركين امر بخصوصي انجام گيرد مانند: روزه گرفتن در اين روز، تعطيل نمودن كار و شغل، پخت غذاي مخصوص به مناسبت اين روز، پوشيدن لباس جديد، حمام رفتن و كوتاه نمودن مو به اين مناسبت.[

نكته
چنانچه فرض كنيم كه يكي از علماي معتبر سلف يا يكي از امرا و خلفا عيدي را احداث كرده باشد و يا در يكي از اعياد ديني يا دنيايي كفار شركت جسته باشد، بنا به دلايل محكم شرعي عمل وي مردود است.

چرا كه بعضي از ائمه و خلفا اجتهاداتي داشته اند كه مخالف حق بوده كه علماي سلف بر آنها خرده گرفته و آنها را رد كرده اند، و قطعاً هيچ كس بعد از انبياء از خطا و لغزش معصوم نيست و هركس به كتب شرعي بويژه كتب فقهي نظر افكند، در خواهد يافت كه همه ]ممكن است[ اشتباه كنند حتي صحابه -رضي الله عنهم اجمعين-  چه برسد به غير ايشان.

امام شافعي: مي فرمايد:[أجمع الناس علي أن من استبانت له سنة عن رسول الله لم يكن أن يدعها لقول أحد من الناس][12](علما اجماع دارند بر اينكه چنانچه امري بر شخصي آشكار شد كه سنت رسول خدا صلي الله عليه و سلم  است، حق ندارد آن را به خاطر سخن هيچ كس، ترك گويد.) و باز مي فرمايد:[لا قول لأحد مع سنة رسول الله] (سخن هيچكس در برابر كلام رسول خدا صلي الله عليه و سلم  اعتبار ندارد.(

0 نظرات:

ارسال یک نظر