نگه داشتِ چشم




نویسنده : استاد دکتر محمد راتب نابلسی
مترجمان: محمد آزاد شافعي، عبدالباسط عيسى زاده
 
آن گاه که مرد به زنی نگاه می‌کند، و دوباره می‌نگرد، این نگاه دوم بیشتر از هر چیز به کشیدن ماشه‌ی اسلحه‌ای می‌ماند. به دنبال این نگاه هورمونهای جنسیی شلیک می‌شوند که تمام جای جای بدن را در می‌نوردد، این هورمونهای جنسی ضربان قلب را تند، رگهای اصلی را گشاد و رگهای کوچک و متوسط را تنگ می‌کند، و فشار خون را نیز بالا می‌برد، به پروستات می‌رسد و راه ادرار بسته و در عوض راه مسیر آب زندگانی باز می‌شود، و یک ماده‌ی پاک، عطرآگین و پربار جاری می‌شود، سپس در ترکیب شیمیایی خون تغییراتی پدید می‌آید تا روند نزدیکی جنسی مراحل تکمیلی خود را طی کند و نسل بشر همچنان باقی بماند.
اما هنگامی که انسان در طول روز چشمش را کنترل نمی‌کند، چه اتفاقی می‌افتد؟ هورمونهای جنسی در نقاط مختلف بدن از طریق رگهای خونی به گردش می‌افتد، خداوند بزرگ می‌فرماید :
?قُلْ لِلْمُؤْمِنینَ یَغُضُّوا مِنْ أبْصارِهم وَ یَحْفَظُوا فُروجَهُم ذَلکَ أَزْکَی لَهُمْ? (نور : 30)
«ای پیامبر به ایمان‌داران بگو چشمشان را کنترل کنند و شرمگاههای خود را نیز نگه دارند، این برای آن‌ها بس بهتر و پاکتر است».
دانشمندان گفته‌اند : «أَزکَی» یعنی «أَطْهَر» پاکتر، همچنین می‌تواند به معنی سودمندتر و پاکیزه‌تر باشد؛ اما پاکی یا از نظر پاک شدن از گناه، یا دوری از بیماریها است؛ زیرا حذیفه (رض) از پیامبر(ص) روایت کرده که فرمود : «النظره سهمٌ مِن سِهام إبلیسَ مسمومهٍ، مَنْ تَرکَها مِنْ خوفِ اللَّهِ جَلَّ وَ عزَّ أَثابَهُ اللهُ إیماناً یَجِدُ حلاوتَهُ فی قلبِهِ».[1] یعنی نگاه به نامحرم تیری از تیرهای زهرآگین شیطان است، هرکس از ترس خدا از آن بپرهیزد، خداوند در پاداش ایمانی به او می‌دهد که شیرینیش را در قلبش احساس کند. در روایت دیگری در حدیثی قدسی آمده : «النظرهُ سهمٌ مسمومٌ من سهام الشیطان مَنْ تَرکها مخافتی أَعْقَبْتُهُ علیها إیماناً یَجدُ حلاوته فی قلبهِ».[2] یعنی نگاه (به نامحرم) تیری زهرآلود از تیرهای شیطان است، هرکس از ترس من از آن دوری کند، به خاطر آن، ایمانی به او می‌بخشم که شیرینیش را در دل بچشد.
تیر هر گاه به بدن فرو رود، زخمی ایجاد می‌کند، و چه بسا به یک نقطه‌ی مشخصی آسیب می‌رساند؛ اما اگر زهرآلود باشد، زهر به تمام نقاط بدن سرایت می‌کند. پیامبر – درود و سلام خدا بر او باد – چهارده قرن پیش زیان‌های نگاه دوباره به نامحرم را بیان داشته است. پس نگاه مانند وارد آمدن فشار بر ماشه است که به سبب آن یک سلسله واکنش‌ها و ترشح هورمونهای پیچیده‌ی جنسی شروع می‌شود که تأثیرات زیادی بر تمام اعضاء بلکه بر تمام سلولهای بدن دارد و بدن را برای عمل نزدیکی جنسی آماده می‌سازد، تا در روند ادامه‌ی نسل مأموریت خود را به انجام برساند. تمام این کنش و واکنش‌ها باید در یک زمان مشخص صورت می‌پذیرد؛ اما اگر رها شدن هورمونها دربدن بدون خالی شدن به درازا بکشد، باعث آسیب‌ها و خطرهای دوچندانی برای بدن می‌شود.
در یک سایت علمی – پژوهشی، تحقیقی پیدا کردم که بیست سال پیش آغاز شده و به نتایج زیر رسیده بود : نخست این که این هورمونها در رگها جریان دارد و در بدن شخصی که چشمش را از نگاه به نامحرم نگه نمی‌دارد، به گردش و جریان می‌افتد، چه بسا زنی درکتابخانه‌ای کار می‌کند، بی‌حجاب هم باشد، گوشه‌ی ‌چشمی، عرضه‌ی جاهای فتنه‌انگیز بدن و جای خلوتی هم باشد، صحبت از مسایل جنسی هم پیش می‌آید، مجله‌ای نیز و ... الخ.
پیامبر گرامی که از سر هوی وهوس سخن نمی‌راند مسلمانان را از نگاه پشت سرنگاه بر حذر داشته و زنان را از آرایش و عطرزدن هنگام بیرون رفتن از خانه منع فرموده، هم‌چنان که از خلوت با اشخاص بیگانه، از دست دادن زن و مرد و از تمرد زن در بستر شوهرش نهی فرموده است. تمام این نهی کردن‌ها و هشدار دادن‌ها به خاطر دوری از بیماریهای بی‌شمار و بی‌پایانی است.
اکنون اندکی به جزئیات بپردازیم :
چرا وقتی افعی انسان را می‌گزد، گاهی او را از پای درمی‌آورد، دلیل علمی این امر آن است که زهر رگها را تا حد غیرقابل تحملی منبسط می‌کند، در نتیجه فشار پایین می‌آید و شخص می‌میرد. امروزه از زهر افعی دارویی بسیار مفید برای انبساط شاهرگها و مویرگها تهیه می‌کنند؛ لذا وقتی مویرگها و شاهرگها بیش از حد انبساط پیدا کند، منجر به مرگ می‌شود. پژوهشگر نامبرده نیز این هورمونها را زهر نامیده؛ زهر به اندازه‌ی مشخص و محدود از آن، دوا و به اندازه‌ای زیاده از حد درد است. چه روی می‌دهد؟ اولین چیزی که در اثر گردش این سمها در طول روز مشاهده می‌شود، بوی بسیار نامطبوعی از زیر بغل و قسمتهایی از بدن است. پس تا زمانی که چشم آزاد و بی‌قید گذاشته می‌شود، مجله‌ها، منظره‌ها و فیلم‌هایی هم باشد، زنانی برهنه‌ی پوشیده، خلوت با زنان بیگانه، صحبت از امیال جنسی هم در میان باشد، هورمونها در طول روز همچنان در جریان و گردش خواهد بود، و بر مقدار آن افزوده می‌گردد و همین ادامه‌ی مدت چرخش و گردش، آن را به سم تبدیل می‌کند.
بنابراین نخستین علایم، پیدا شدن بوی نامطبوع زیر بغل و پاها و گشایش روزنه‌ی غده‌های عرق و چربی در قوزک‌ها، پاشنه‌ها و در باسن است. این خود چندین نوع بیماری بواسیر به همراه دارد و گشایش روزنه‌های چربی از طریق گردش هورمونها سبب درآمدن جوشهای جوانی در صورت می‌شود. در جریان بودن هورمونهای جنسی که چیزی از زهر کم ندارد، و برانگیختن آن تا حد زیادی، سبب میگرن یا سردرد خفیف می‌شود که پزشکان تا کنون درمانی برای آن پیدا نکرده‌اند.
اما آن چه ترسناک‌تر است دردهایی است که به مفصل‌ها به ویژه مفصل‌های بزرگ مانند زانو و مفصل ران دست می‌دهد. به نظر می‌رسد که این هورمونها از میزان لزجی مایع بین استخوانها می‌کاهد و اندک اندک سبب خشکیدن این مایع و سپس به هم ساییدن استخوانها و آن گاه درد مفصل که غیر قابل تحمل است، می‌شود.
در جامعه‌های غربی در سنین پایین به خاطر گردش این سمها در بدن در طول روز، از بیماریهای این چنینی بسیار رنج می‌برند. دو کارمند سیرک در بریتانیا در سن سی سالگی به دردهای حاد مفاصل مبتلا شدند، و هیچ دلیل قانع‌کننده‌ای جز برانگیختن مستمر هورمونهای جنسی ندارد.
اما در زمینه قلب و رگهای خونی باید گفت که توالی گردش این هورمونها (یا این زهر) سبب پایین آمدن ضربان قلب و کندی گردش خون و خون بستگی احتمالی و گشایش زیاد و متوالی سرخ‌رگها می‌شود که نرمی و انعطاف‌پذیری آن را از بین می‌برد، با این وضع و با تغییر ترکیب شیمیایی خون، تصلب شرایین پیش می‌آید که بیشترین بیماری این دوران است. و این بیماری در جامعه‌های بی‌قید و بند شایع است. علاوه بر این این زهرها که در جای جای بدن به گردش می‌افتد، باعث گرفتگی چربی می‌شود که اگر در یک جای مشخصی نفوذ کند موجب نابینایی، راشیتیسم، لنگی، دیوانگی یا بی‌حافظگی و مانند آن می‌شود، و اگر در طول روز در بدن در جریان باشد، سبب لکنت زبان و سختی چرخش زبان در دهان می‌شود؛ و نیز باعث پدید آمدن یبوست می‌گردد که خود چیزی حدود پنجاه بیماری از آن ناشی می‌شود. پس کسی که خیره به زیبارویان و زنانی که صبحگاهان و شامگاهان در رفت و آمدند، می‌نگرد و سلسله‌ای زلفکان مه‌رویان را می‌پاید، مجله‌‌ها را می‌خواند و در جاهایی که خدا را خوش نمی‌آید، می‌نشیند، با تمام این مشکلات و بیماریها دست به گریبان می‌شود.
از دیگر آثار منفی استمرار گردش این سمها، در سنگ صفرا و گاهی ورم زودرس پروستات که بیش از حد معمول است دیده می‌شود، این نتایج پژوهش یک پزشک در مؤسسه‌ای علمی در یکی از کشورهای عربی بود که من آن را از یک سایت علمی گرفتم؛ اما در حقیقت مصداق این حدیث شریف است : «النظره سهمٌ مِن سهام إبلیس مسمومهٍ مَنْ ترکها من خوفِ اللهِ جلَّ و عزَّ أَثابَهُ اللهُ إیماناً یجدُ حلاوتَهُ فی قلبهِ».[3] یعنی نگاه به نامحرم یکی از تیرهای زهرآلود شیطان است، هرکس از ترس خدای بزرگ از آن بپرهیزد، خداوند در پاداش ایمانی به او می‌دهد که شیرینیش را در دلش می‌چشد. راهنمایی پیامبر خود سری نیست.
?وَ مَا یَنطِقُ عَنِ الهَوَی (3) إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَی? (نجم : 3 و 4)
«او از روی هوی و هوس حرف نمی‌زند بلکه در واقع وحی است که بر او نازل می‌شود».‌
محال است خداوند چیزی را مشروع بدارد یا چیزی را حرام کند مگر این که نتایج گرانبهایی در پی داشته باشد که خوشا به حال هر که آن را دریافت و بدا به حال آن که به آن پی نبرد. ما ایمان‌داران دستورهای خدا را بدون چشم‌داشتِ کشف حکمتهای آن اجرا می‌کنیم؛ اما در عوض اگر حکمتها نیز برایمان آشکار شود، ایمانمان به عظمت این دین افزونی می‌یابد.
خداوند بلندمرتبه می‌فرماید :
?لِیَزدادُوا إیماناً مَعَ إِیمانِهِم? (فتح : 4)
«تا ایمانشان همچنان رو به فزونی باشد».
و رحمت بر آن که فرمود :
یا رامیاً بسهام اللحظ مجتهداً
أنت القتیل بما ترقی فلاتصب
و باعث الطرف یرتاد الشفاءله
احبش رسولک لایأتیک باالعطب
ای کسی که تلاش می‌کنی با تیر مژگان به هدف بزنی، با آن چه می‌اندازی خود را به کشتن می‌دهی و کشته خود تو هستی، بیهوده نزن؛ و ای آن که چشم به او دوخته‌ای و منتظر شفا هستی، چشمت را فرو هل که درمانی برایت نمی‌آورد.


زیرنویس:
[1]- حاکم در المستدرک (7875) از حذیفه این حدیث را روایت کرده، و گفته است : حدیث مستند و درست است که مسلم و بخاری آن را نیاورده‌اند. همچنین طبرانی در المعجم الکبیر (10362) از ابن مسعود روایت کرده است.
[2]- قضاعی در مسندالشهاب (293) از ابن عمر روایت کرده است.
[3]- سند حدیث ذکر شد.
 

0 نظرات:

ارسال یک نظر