چرا سنت را قبول ندارند؟( سوال و جواب با منکران حدیث قسمت 5 و آخر)

چرا سنت را قبول ندارند؟( سوال و جواب با منکران حدیث قسمت 5 و آخر)

ناباوران به حدیث، حتی اگر یقین داشته باشند که سخنی از لبان مبارک رسول الله صلی دالله علیه وسلم خارج شده؛ حتی اگر ضبط صوت و فیلم از رسول الله داشته باشیم و آنها خودشان مستقیما بشنوند و ببینند؛ باز پیروی از سخنان ایشان را لازمی نمیدانند، چون اصلا ایشان را بعنوان مصدر قانون گزاری برای زمان ما، قبول ندارند،....
یعنی درجه صحت حدیث، برای آنها اهمیتی ندارد. آنها با اصل قضیه پیروی، مساله دارند. ولی با این وجود، فقط برای وادار کردن ما برای رها نمودن حدیث و سنت، بهانه های دیگری را پیش کرده
و میگویند:
الله قرآن را کاملا حفظ کرده تا بصورت نامه ای بین او و ما باشد، اما حدیث مثل را قرآن حفظ نکرده است.
تا اینجا بیشک سخن درستی میگویند، اما بعدش نتیجه ای ویرانگرانه و عجیب میگیرند.

(و از اسباب مهم گمراه شدن این افراد، همین بیرون کشیدن نتیجه گیری های نادرست از حقایق مسلم است)
و اینجا نیز به دنبال بیان اعجاز قرآن در محفوظ باقی ماندن، نتیجه ای نادرست میگیرند و میگویند که ((بنابراین باید از سنت پیروی نکنیم))  نه این نتیجه گیری اصلا درست نیست

اینکه من از جعبه جواهرات خود، بیشتر از کیف پولم مراقبت کنم، معنیش این نمیشود که دومی بیفایده است ؟
اگر الله برای حدیث امتیازات قرآن را قایل نشده، این به این معنی نیست که به آن توجه نکنیم یا هیچ حقیقت دیگری در دنیا غیر از قرآن وجود ندارد!
پس کتب تاریخ را هم پس باید دور بیاندازیم. پس باید هرچیز را بدور بیاندازیم !!
ناباور میگوید :
نه! نه! منظور ما این نیست که از حقایق استفاده نکنیم، اما باید مثل وحی ندانیم، زیرا اگر مثل وحی است، باید پیش الله منزله و مقام بهتری میداشت.
جواب را به دو صورت میگوییم:
اول وحی هم درجات دارد، میتواند وحی باشد و مقامش مثل قرآن نباشد،
آیا تورات وحی نبود؟ آیا تحریف نشد؟ پس نگویید اگر وحی باشد باطل در آن راه نمیابد
منکران حدیث میگویند:
مثال خوبی است ولی وقتی که در تورات باطل راه یافت، الله آن را بی ارزش اعلان نمود.
میگویم درست نیست! تورات از ابتدا مورد هجوم قرار گرفت، اما بودند کسانیکه که از تورات صحیح اطلاع داشتند،و وقتی که بطور کلی قابل اصلاح نبود قرآن آمد.
اگر سنت هم بطور کلی قابل اصلاح نباشد سخن شما درست، و اصلا مقایسه تورات و سنت درست هم نیست زیرا تورات صحیح از دست رفت.
اما از نظر ما، حدیث صحیح، همواره و همچنان محفوظ باقی مانده. ما حتی میگوییم اگر قرار نبود سنت محفوظ بماند پس چرا الله بیش از صد آیه را اختصاص داده به پیروی از رسول؟ و دستور داده به پیروی از پیامبر؟
این قوی ترین سوال ماست.
و شما برای جواب به این سوال راهی ندارید جز اینکه کلمه رسول را دور بزنید و هر بقالی را بعنوان رسول الله معرفی کنید!!! یا بگویید پیروی از رسول یعنی پیروی از قرآن! در حالیکه الله میگوید اطعیوا الله و اطعیوا الرسول.... یعنی جایگاه پیروی از قرآن با پیروی از رسول کاملا جداست.
ولی با انسانهایی که زورگویی در نزدشان معادل منطق است، چگونه بحث کنیم؟
البته قبول داریم قرآن کلمه به کلمه و نقطه به نقطه حفظ شده، و می پذیریم در نقل کلمات حدیث دقت صد درصد بکار نرفته، اما مفهوم تغییر نکرده، همان است که رسول فرمود.
یکی صد درصد محفوظ است یکی 95 درصد یکی طلا است یکی نقره.
طلا مهم تر است از نقره، صد بهتر است از 95، اما یکی را بدور انداختن، هرگز دانش نیست
میگویند:
وحی آن است که در آن شکی نباشد
میگوییم :
اولا در حدیث صحیح شکی نداریم. و دوما مجرد شبهه در درستی چیزی، آنرا بی اعتبار نمیکند، شیعه در اعتبار صحابه شبهه وارد میکند، ملحد در مضر بودن شراب شبهه وارد میکند، و حتی هستند کسانی که این قرآن را بی نقص نمیدانند و مدعی کم و بیشی در آنند. این به اعتبار قرآن لطمه میزند؟ هرگز!
پس اگر در حدیث دست بردند ما صحیح آنرا داریم و نادرست را جدا کردیم! این گناه حدیث نیست، تا حدیث را قربانی کنیم.
جواهر با خرمهره مخلوط شود، عاقلانه نیست همه را دور بیاندازیم باید جدا کنیم و از گوهر استفاده نماییم.
و الحمدلله، الله برای همین قرآن را محفوظ کرده تا محک سنت نیز باشد تا کجی های که در دین بنام سنت یا تفسیر یا تاویل وارد میشود را پاک کند.
بکمک قرآن ما زنگ ها و گرد و غبار سنت را نیز پاک میکنیم.
اما انکار سنت، انکار قرآن است زیرا اگر سنت نباشد صد آیه قرآن که در آن امر به پیروی از رسول الله را صادر شده بی معنی و خنده دار میشوند.
میگویند سنت را قبول نداریم چون الله فرموده:
وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ (44) لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ (45) ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِينَ (46)
اگر محمد بعضی از گفته ها را بدروغ بما نسبت میداد، با دست راست می گرفتیمش و رگ گردنش را قطع مینمودیم

میگوییم این ربطی به سنت ندارد، این آیه در جواب کافران است که میگفتند محمد پیامبر نیست و این حرفها را بخدا نسبت میدهد و الله میگوید گر چنین میکرد ما با او مدارا نمیکردیم بلکه فورا عذابش میدادیم
حالا منکر حدیث میگوید:
اگر حضرت محمد غیر از قرآن حرفی برای هدایت مردم داشته باشد، الله رگ گردنش را میبرید
میگوییم یعنی پیامبر تمام عمر ساکت بود هیچی نمیگفت سوالی را جواب نمیداد؟
میگویند نه ولی این گفته های او مطاع نیست
و ما فورا با آیه اطعیوا الرسول
راهشان را سد میکنیم که نه مطاع است

باز برای فرار میگویند: مطاع است برای زمان خودش یا میگویند منظور قرآن از کلمه رسول علی قلی خان است نه حضرت محمد.
که قبلا جواب دادیم اینها حرفها زیبنده یک آدم عاقل نیست
اینهم آیه ای است که به آن خیلی چنگ میزنند:
تِلْكَ آيَاتُ اللَّهِ نَتْلُوهَا عَلَيْكَ بِالْحَقِّ فَبِأَيِّ حَدِيثٍ بَعْدَ اللَّهِ وَآيَاتِهِ يُؤْمِنُونَ / این است آیات خدا که می خوانیمش بر تو به حق، پس به کدام حدیث بعد از خدا وآیاتش ایمان می آورید . سوره جاثیه آیه 5

یکبار تفسیر استاد طباطبایی (معلم گروه منتقدین حدیث در تهران ) را میشنیدم، در تفسیر این آیه گفت:
«بعد از آیات حدا به کدام حدیث ایمان میاورید؟ به حدیث ابوهریره؟!»
افسوس خوردم که مردی با مقام ایشان، مردی موحد، کسی که در راه اشاعه توحید عذاب بسیار دیده، چرا باید چنین بگوید؟ ما کی سخن رسول الله صلی الله علیه وسلم را بالاتر از قرآن دانستیم؟
این یک مغلطه است
ما میگوییم رسول الله سخنانی داشتند در طول مدت 23 سال رسالت لال که نبوده اند، حرف بیهوده که نمیزدند، ساکت که نبودند،
حتما سخنان خوبی داشتند، این سخنان را ابوهریره؛ جزاه الله خیر و دیگر صحابه کرام از حیث قلت و کثرت؛ بما رسانیده اند است، شما ثابت کنید رسول لال بود یا ساکت بود یا روایات نقل شده از ایشان ( رویات صحیح ) مخالف قرآن است یا ابوهریره دروغگوست، یا ما آنها را برتر از قرآن میدانیم، باز از این آیه علیه ما استفاده کنید.

چرا از آیه برداشت غلط کنیم؟ آیه میگوید بالاترین مرجع قرآن است، نمیگوید که بعد از قرآن مرجعی نیست! آیه همه چیز را کان لم یکن اعلام نمیکند
آیه دیگر را چرا نمیبینید ؟ ببیند:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّـهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَلَا تُبْطِلُوا أَعْمَالَكُمْ (محمد:33)
«اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، خدا را اطاعت كنيد و از پيامبر [او نيز] اطاعت نماييد، و كرده‌هاى خود را تباه نكنيد»
پس اطاعت از قرآن بدون اطاعت از رسول، تباه کردن توحید و اعمال نیک است.
پس اطاعت از رسول، اطاعت از فرمان آیات الهی است و جایز نیست که با تاویل های نادرست از آیات، ما را از عمل به آیات واضح منع کنید.
و منکرین حدیث گاهی میگویند:
آیا آیه ای سراغ دارید که پیامبر همانگونه که از ترک قرآن توسط امتش شکایت می کند از چیز دیگری (مثل حدیث وسنت) هم شکایت کرده باشد
زيرا قرآن که می فرماید:
وَقَالَ الرَّسُولُ يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَذَا الْقرآن مَهْجُورًا (30)
و گفت آن رسول این امت من قرآن را ترک کردند و در مورد چیز دیگری پیامبر شکایتی نمی کند
اما پاسخ ما:
این تهمت محض است، ما در مقابل دلایل شما قرآن را باز میکنیم و دلیل میاوریم و میپرسیم:
چرا الله کنار اطعیوا الله مکررا گفته اطعیوا الرسول؟
و این شما هستید که قرآن را بدور افکندید و کلمات را برخلاف زبان قرآن معنی میکنید!
گاهی میگویید منظورقرآن از رسول همانا مترجم و معلم است
گاهی میگویید این آیات مال زمان پیامبر بود و نه زمان ما ( مهجور کردن یعنی همین دیگه)
این پشت سر علی قایم شدن و روش علی را رها کردن و این پشت سر نام قرآن پنهان شدن و آیات قرآن را غلط معنی کردن، گریه آور است و رسول حق داشته شکایت کند. او از شما شاکی است.

بهایی ها هم کتابی دارند بنام اثبات پیامبری بهاء الله از آیات قرآن، و شاید بما بگویند که رسول شکایت میکند که امت من قرآن را دور افکنندند، و منظورشان این است که آیات مربوط به بهاء الله را دور افکندند!!
حرف باید روی اساسی باشد گرنه با تاویل های آنچنانی، سنگ روی سنگ بند نمیشود

و میگویند:
شما از طرفی می فرمایید فهم قرآن آسان برای همه است وبرای بشر کافی وکامل است از طرف دیگر می گویید اگر نقض داشت یا نفهمیدید به احادیث مراجعه کنید
و زمانیکه در قرآن آیه ایست که می فرماید (ولا رطب ولا یابس الافی کتاب مبین) دیگر لزومی ندارد برای سعادتمند شدن به کتاب دیگری رجوع کرد کتاب قرآن هم آسان است جهت فهمیدن وهم کامل است جهت عمل کردن پس دیگر دردمان چیست؟

پاسخ اهل سنت :
دردمان این است که شما فقیه نیستید! و دقت نمیکنید.
ای برادر این آیه که معنیش این نیست!!! آیا حالا در قرآن نوشته در جیب من چقدر پول است! محتویات جیب من یا رطب است یا یابس، اما قرآن از آن خبر ندارد!!
منظور آیه این است که هرچه که بشر برای هدایت نیاز دارد در قرآن است ( زیرا قرآن کتاب هدایت است ) در محدوده خود صحبت میکند و میگوید (خشک و تر مربوط به هدایت)
میدانم نامید نمیشوید و میگویید:
خدا پدرت را بیامرزد وقتی هرچیز درباره هدایت در قرآن است چرا به حدیث رجوع میکنید؟
میگوییم قرآن میگویید وقتی زن وشوهری دعوا کردند، دونفر بین آنها حکم کنند، حرف اول را قرآن زده،
ولی حکم را ( حدیث را ) دو نفر دیگر صادر کردند و بحکم قرآن
این حکم ( حدیث دو نفر ) واجب الاطاعه است نمیتوانی بگویی که قرآن کتاب هدایت است و هر تر و خشکی در آن نوشته شده پس نیازی به حکم این دو نفر نیست ! نه هست به دستور همین قرآن نیاز است به حکم این دو نفر.
به همین ترتیب نمیتوانی بگویی هر رطب و یابسی در قرآن نوشته شده، پس نیازی به حکم پیامبر نیست! هست به حکم همین قرآن باید به حدیث پیامبر رجوع کنیم: این هم متن حکم و دستور قرآن:
(أَطِيعُوا اللَّـهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ)

و بلاخره میگویند:
(لاَ نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ)
وما مسلمانیم ما مسلمانیم ما تسلیم خداییم نه شیعه نه سنی نه وهابی نه شافعی نه چند امامی نه یهودی نه مسیحی نه زرتشتی نه هیچ مذهب دیگر ما فقط مسلمانیم
بیایید دست از فرقه فرقه شدن برداریم وفقط به چیزی که بین همه ادیان مشترک است چنگ بزنیم ومتفرق نشویم

پاسخ ما :
این سخن كاملا درست است، اما عمل به آن ناممکن است!
اینجا را بخوانید:
مقاله آیا پیامبر شیعه بوده اند یا سنی؟:
http://islameonline.blogspot.com/2010/07/blog-post_8358.html#more
                                                                                              محمد باقر سجودى

0 نظرات:

ارسال یک نظر