تاريخچه‌ي تدوين حديث (2)


تاريخچه‌ي تدوين حديث (2)
نوشته: محمد سليم آزاد


كتابت حديث در زمان صحابه رضي الله عنهم
 ((عهد صحابه)) به حصه اي طويل از اولين و ممتازترين قرن اسلام* يعني از سال 11 هـ ق (سال وفات پيامبر -صلی الله عليه وسلم-)، تا سال 110 هجري اطلاق مي گردد. كوششهاي بي دريغ صحابه -رضي الله عنهم- در طي اين مدت دراز، براي حفظ ((سنت))، در فصل گذشته ذكر گرديد.
نوشتن احاديث، شعبه اي از حمايت بي شائبه اصحاب -رضي الله عنهم- در حق ((سنت پيامبر)) -صلی الله عليه وسلم- بود. آنان با سپري شدن دوران پر بركت نزول وحي، بيش از پيش به نوشتن احاديث توجه نشان دادند و متعاقباً، شنيده ها را در قيد كتابت كشيدند.



نوشته هاي صحابه رضي الله عنهم
 بر شمردن تمام مصنفات اصحاب پيامبر –صلی الله عليه وسلم- با توضيحات لازم و كافي درباره ي هر كدام، كاري نيست كه بتوان در مرز چند صفحه از پس آن برآمد. بنابراین، در اينجا براي مثال فقط چند فقره از اين كتابها، مشروحاً نام برده مي شود.

 1- صحيفه ي صادقه حضرت ((عبدالله بن عمرو بن العاص))  -رضی الله عنهما- كتابي ضخيم از احاديث رسول الله -صلی الله عليه وسلم- فراهم آورده و بر آن ((الصحيفه الصادقه)) نام نهاده بود. او يكي از آن كسان بود كه عادتاً از آن حضرت -صلی الله عليه وسلم- مي نوشتند. از خودش روايت است:
((من هر چه را كه از رسول الله -صلی الله عليه وسلم- مي شنيدم، براي حفظش مي‌نوشتم. قريش مرا از اينكار بازداشت. آنها گفتند: آيا هر سخني را كه از رسول الله -صلی الله عليه وسلم- مي شنوي، مي نويسي؟ در حالي كه او يك انسان است و طبعاً ناراحت مي گردد.** اين موضوع را به پيامبر -صلی الله عليه وسلم- يادآور شدم. آن حضرت -صلی الله عليه وسلم- با اشاره به لبهاي مباركش فرمود: قسم به ذاتي كه جانم در قبظه ي قدرتش است، از اين دو لب چيزي جز حق، بيرون نخواهد آمد. پس (با اطمينان خاطر) بنويس!))***
حضرت ((ابوهريره)) -رضي الله عنه- مي گويد:
((هيچ يك از اصحاب پيامبر -صلی الله عليه وسلم- بيشتر از من حديث ياد ندارد، مگر عبدالله بن عمر؛ چرا كه او عادت داشت احاديث را بنويسد و من نمي نوشتم))[1].
حضرت ((مجاهد)) _ تابعي كبير و امام المفسرين _ مي گويد: نزد ((عبدالله بن عمرو)) –رضی الله عنهما- ، صحيفه اي ديدم كه آن را از انظار مخفي نگه داشته بود. همين كه خواستم آن را باز كنم، از دستم گرفت و گفت: ((اين (صحيفه ي) صادقه است، كه بدون واسطه از رسول الله -صلی الله عليه وسلم- شنيده ام. . .))[2].
اين صحيفه شامل 1000 حديث بوده است و تا ساليان دراز نزد ((عبدالله بن عمرو)) –رضی الله عنهما- باقي بود و پس از او توسط يكي از نوادگان وي به نام ((عمرو بن شعيب)) (بن محمد بن عبدالله بن عمرو بن العاص) انتشار عمومي يافت، و رفته رفته در كتب مشهور حديثي جاي گرفت[3]. اكنون احاديث ((صحيفه ي صادقه)) را به روايت ((عمرو بن شعيب)) به واسطه ي پدرش از ((عبدالله)) -رضي الله عنه- مي خوانيم.

2- صحيفه ي صحيحه: مجموعه اي از 150 حديث مي باشد كه آن را حضرت ((ابوهريره)) -رضي الله عنه- براي يكي از شاگردان به نام ((همام بن منبه)) نوشته است.
سلسله ي تدريس اين رساله تا چندين قرن ادامه داشته است؛ زيرا تمام احاديث آن را، نويسندگان بعدي از جمله ((احمد بن حنبل))، ((امام بخاري))، ((امام مسلم))، ((امام ترمذي)) و غيرهم در كتابهايشان بعينه نقل نموده اند[4].
((ابوهريره)) -رضي الله عنه- علاوه بر صحيفه ي موصوف، تاليفات متعدد ديگري نيز داشته است. در ((طبقات ابن سعد))، روايتي حامي از اين است كه تمام مرويات او (5374 حديث) به صورت نسخه اي واحد، نزد ((عبدالعزيز بن مروان)) _ پدر ((عمر بن عبدالعزيز)) و استاندار مصر _ وجود داشته است[5].
يكي ديگر از شاگردان ((ابوهريره)) به نام ((بشيرين نهيك)) نيز مرويات وي را مي نوشت. ((بشير)) مي گويد: ((احاديثي را كه از ابوهريره مي شنيدم، مي نوشتم وقتي كه خواستم از او جدا شوم، كتابي را كه از او تهيه  كرده بودم نزدش آوردم و احاديثش را جلوي او خواندم و گفتم: اينها احاديثي است كه از تو شنيده ام. گفت: آري)).
حضرت ((ابوهريره)) -رضي الله عنه- خودش  نيز مسودات زيادي از احاديث داشت. ((حسن بن عمرو)) _ شاگرد ((ابوهريره)) _ نقل مي كند: ((جلوي ابوهريره -رضي الله عنه- حديثي روايت نمودم كه نسبت به آن اظهار بي اطلاعي نمود. گفتم: من اين حديث را از خود شما شنيده ام. گفت: اگر واقعاً چنين باشد، پس نزد من نوشته شده است. دست مرا گرفت و به خانه اش برد. در آنجا كتب زيادي از حديث رسول الله -صلی الله عليه وسلم- را به ما نشان داد. او حديث مورد بحث را يافت و گفت: به تو گفته بودم اگر خودم برايت نقل نموده ام، حتماً نوشته اش نرد من هست))[6].
از ((ابوهريره)) نقل نموديم كه او احاديث را نمي نوشت، و حالا بيان از كتب و صحف اوست! در تطبيق اين دو مطلب گفته اند كه آن قول، مربوط به عهد رسالت بوده و بعدها دست به تحرير حديث زده است و يا اينكه اين مكتوبات را توسط شاگردانش املاء نموده است[7].

 3- صحيفه ي حضرت ((علي)): حضرت ((علي)) -رضي الله عنه- نيز بسياري از احاديث رسول اكرم -صلی الله عليه وسلم- را نوشته بود و آن را داخل نيام شمشير خود كرده هميشه با خود داشت.
((امام بخاري)) در صحيح خودش، در چندين باب از ((صحيفه ي علي)) نام برده است. از ((علي)) -رضي الله عنه- نقل كرده اند كه مي گفت: ((ما چيزي جز قرآن و آنچه كه در اين صحيفه است ننوشته ايم))[8].
و در رد گمان بعضي كه او را داراي وصاياي مخصوصي از آن حضرت -صلی الله عليه وسلم- مي دانستند كه به كسي نشان نمي دهد، مي فرمود: ((رسول خدا -صلی الله عليه وسلم- هيچ موضوعي را مخصوصاً و جداي از ديگران به من نگفته است، مگر سخناني چند كه از وي شنيده ام و آنها در غلاف شمشير من جاي دارند))[9].
و نيز فرمود: ((هر كه گمان برد نزد ما به غير از قرآن و اين حديث، چيزي ديگر هست كه آن را مي خوانيم، بي ترديد دروغ گفته است))[10].
در اين صحيفه بيشتر مسائلي درباره ي ماليات وجود داشت. رواياتي در خصوص زكات، خونبها، فديه، ولاء، قصاص و حقوق اهل ذمه نيز در آن بود.
از بعضي روايات چنين بر مي آيد كه از ميان شاگردان ((علي)) -رضي الله عنه-، ((حجر بن عدي)) و ((محمد حنفيه)) – فرزند ((علي)) – رونوشتهاي اين صحيفه را نزد خود داشتند و روايت آن به آيندگان نيز، در جريان بوده است[11].

 4- كتاب ((ابن عباس)): حضرت ((عبدالله بن عباس)) -رضي الله عنهما-، عمو زاده ي آن حضرت -صلی الله عليه وسلم- بود. هنگامي كه آن حضرت -صلی الله عليه وسلم- رحلت فرمود، حضرت ((عبدالله)) –رضی الله عنهما- كودكي بيش نبود. او جهت حفاظت حديث، شروع به نوشتن احاديثي كه بي واسطه از نبي اكرم -صلی الله عليه وسلم- شنيده يا از صحابه ي كرام -رضي الله عنهم- روایت شده بود، كرد. هرگاه خبر مي يافت كه نزد يكي از اصحاب حديثي وجود دارد، خالصاً براي شنيدن آن حديث باز سفر مي بست و به سويش مي شتافت. بدين گونه، تمام احاديث شريف را در مجموعه هاي بي شماري گرد آورده بود[12].
اين مجموعه ها چنان زياد بودند كه كاملاً باريك شتر مي شدند. پس از وي اين نوشته ها به شاگردش – ((كريب)) – منتقل شدند. سخن مورخ مشهور – ((موسى بن عقبه)) – است اينكه:
((كريب نزد ما به اندازه ي باريك شتر از كتابهاي ((ابن عباس–رضی الله عنهما-)، گذاشت. هر زمان كه علي بن عبدالله بن عباس به كتابي احتياج پيدا مي كرد، به كريب مي نوشت: فلان و فلان صحيفه را برايم بفرست. كريب نسخه اي از آن كتاب، رونويسي مي كرد و يكي از آن دو را برايش مي فرستاد))[13].

5- كتاب ((سعد بن عباده)): حضرت ((سعد بن عباده)) -رضي الله عنه- از سرداران انصار بود. او قبل از اسلام نيز نوشتن بلد بود. با مطالعه ي كتابهاي مدون احاديث، معلوم مي شود كه او نيز مجموعه اي از احاديث ترتيب داده است. ((ربيعه بن ابي عبدالرحمن)) مي گويد كه يكي از پسران ((سعد بن عباده)) -رضي الله عنه-، حديثي از كتاب پدرش براي او خوانده است[14].

 6- كتاب ((معاذ بن جبل)): ((معاذ)) -رضي الله عنه-، صحابي انصاري که نزد آن حضرت -صلی الله عليه وسلم- بسيار مقرب و معتمد بود؛ كسي است كه در علم و فضل، مقام مجتهد را دارا بود. او هم احاديثي از پيامبر -صلی الله عليه وسلم- را نوشته بود.

 7- كتابهاي ((ابن عمر)): نزد ((عبدالله بن عمر)) –رضی الله عنهما- نيز چندين كتاب از حديث رسول الله -صلی الله عليه وسلم- وجود داشت. ((عبدالحميد)) -رضي الله عنه- كه نوه ي ((عبدالله بن عمر))ي بود، از پدربزرگش كتابي داشت كه بعضي از واقعات زمان پيامبر -صلی الله عليه وسلم- را در آن نوشته بود.
اشتياق ((عبدالله بن عمر)) –رضی الله عنهما- به نوشتن احاديث و تشويق شاگردان به اينكار، معروف است. او حتي به نوشتن، احاديث را روايت مي كرد. مثلاً، به ((بشرين مروان)) اين حديث را نوشته و فرستاد[15]:
((اني سمعت النبي -صلی الله عليه وسلم-، يقول: اليد العليا خير من اليد السفلي)). رسول الله -صلی الله عليه وسلم- شنيدم كه فرمود: مال دهنده بهتر از مال گيرنده است. (مفهوميست كه از حديث فوق بر مي آيد.)
((سلمان بن موسى)) مي گويد كه ((نافع)) – غلام آزاد كرده ي ابن عمر–رضی الله عنهما- را ديد كه جلوي ((ابن عمر)) –رضی الله عنهما- نشسته و آنچه را كه او مي گفت، مي نوشت[16].
او پيوسته به شاگردانش مي گفت: علم را به نوشتن محفوظ نگهداريد.
((ابن عمر)) –رضی الله عنهما- به كتب حديث خويش چنان دلبستگي داشت كه هر روز صبح تا در آنها نظري نمي انداخت، از خانه اش بيرون نمي رفت[17].
همان طوري كه گفته شد، اين فقط چكيده اي از فعاليت هاي وسيع مسلمانان براي نوشتن احاديث در عهد رسالت و عصر صحابه -رضي الله عنهم- مي باشد و كتب مذكور، نمونه هايي چند از مصاحف و كتب بسيار زياد اين دوره هستند. آيا باز هم مي توان پنداشت كه در قرن اول اسلام از كتابت احاديث خبري نبوده است؟




چرا در زمان پيامبر -صلی الله عليه وسلم- احاديث را يكجا گرد نياوردند؟
 در زمان رسول الله -صلی الله عليه وسلم- و صحابه -رضي الله عنهم-، نوشتن احاديث با وجود شيوع آن، از نظم و ترتيبي كه بعد ها برايش پيدا شد، برخوردار نبود. صحابه ي كرام -رضي الله عنهم- هر كدام مسموعات خويش را مي نوشتند و در صدد نوشتن همه ي احاديث و تدوين آنها در يك كتاب، بر نمي آمدند. كه البته اين وضعيت خود، مولود احوال و شرايط آن دوره بود. علما، اسباب كم توجهي به جمع عمومي احاديث را در اوايل، به قرار زير مي دانند:

1- حديث رسول الله -صلی الله عليه وسلم- مجموعه ي حالات شبانه روزي آن حضرت -صلی الله عليه وسلم- مي باشد و چنانكه مي دانيم، حديث حاوي اقوال، افعال، احوال، تقريرات، حركات و سكنات، همه و همه است و مسلماً براي ضبط همه اين موارد، نويسندگان ماهر و به مقياس زيادي كاغذ، در كار هست و با توجه به اين موضوع كه در آن زمان تنها وسيله اي كه براي ثبت آيات و احاديث بكار مي رفت، سطح صاف سنگها و چوبها و تكه پوستها، بود، فراهم آوردن آن اندازه از اين امكانات ابتدايي كه مي توانست ظرفيت ثبت تمام مجموعه ي حديث را داشته باشد، كاري بس مشكل و حتي غير ممكن به شمار مي رفت[18]. با وجود اين مشكل طبيعي، احاديث نوشتن صحابه – هر چند به طور متفرق – واقعاً در خور تحسين است.

2- در آن برهه از تاريخ عرب، مروج ترين راه يادداشت و ضبط، حفظ ذهني و تنها وسيله ي انتقال علوم و مطالب، زبان بود. قوه ي حيرت انگيز حافظه در حفظ مسائل، اشعار، سلسله نسبها و . . .، مردم را از قلم و كتابت كاملاً بي نياز ساخته بود. اصحاب رسول الله -صلی الله عليه وسلم- در حفظ احاديث از همين نيروي شگرف كمك مي گرفتند و هيچ كمبودي احساس نمي شد كه بخواهند با نوشتن، آن را جبران نمايند، لذا پس از اينكه اجازه ي نوشتن يافتند نيز، حافظه نقش خود را حفظ نمود و همچنان يكي از بهترين راههاي حفظ ((سنت)) به شمار مي رفت. و با وجود آن، لازم نيامد كه تمام احاديث را از حافظه ها به اوراق دفترها انتقال دهند. حافظ ((ابن حجر عسقلاني)) – محدث تواناي شافعي – در توجيه عدم تدوين عمومي احاديث در جوامع، مي گويد:
((آثار نبي -صلی الله عليه وسلم- در عهد پيامبر و صحابه و تابعين، به دو دليل در جوامع مدون و مرتب نبود: 1- در ابتدا از نوشتن احاديث منع شده بودند، چنان كه در ((مسلم)) آمده؛ بنابر خوف اينكه بعضي از آن با قرآن مختلط گردد، 2- به دليل وسعت حافظه و قوت ذهنشان و نيز به اين سبب كه اكثرشان نوشتن بلد نبودند))[19].

 3- ((انورشاه كشميري)) – محدث معاصر و شهير هندي – در تبيين اين امر، علتي عالمانه ذكر مي كند. او مي گويد:
((جمع احاديث در عصر پيامبر -صلی الله عليه وسلم-، با يك نظر سطحي اگر چه خوب جلوه مي نمود، اما نكته ي مطلوب در آن زمان اين بود كه احاديث مانند قرآن مدون نشوند و بسان حفظ قرآن در حفظ آنها اقدام نشود و در قطعيت و يقيني بودن، همطراز قرآن نباشد و براي حفظ الفاظ آن به درجه ي قرآن، اهتمام به خرج داده نشود. بلكه، مقصد چنين بود كه در رتبه اي پايين تر از قرآن قرار گيرد. در آن مجال براي اجتهاد و كنجكاوي علما، تفحص فقها و بحث محدثين وجود داشته باشد. تا  امر دين بر آنان سهل و گشاده گردد و از هر جانب وسعت يابد))[20].


زيرنويس‌ها:
* رسول اكرم -صلي الله عليه وسلم- درباره ي سه دوره ي ممتاز اسلام مي فرمايد: ((بهترين قرن، قرني است كه من در آن زندگي مي كنم و بعد آنان كه به دنبال مي آيند و پس از آن كساني كه به دنبالشان مي آيند)) (يعني قرن پيامبر و صحابه و قرن تابعين و تبع تابعين.)
** يعني: ممكن است گاهي در عين ناراحتي و افسردگي سخناني بر زبان بياورد كه نبايد نوشته شوند.
*** ((سنن ابي داود)).
[1] ((صحيح بخاري))
[2] ((جامع بيان العلوم))، ج: 1، ص: 72.
[3] ن، ك: ((آثار الحديث))، ج: 1، ص: 351.
[4] ((كتاب حديث))، ص: 135.
[5] همان كتاب.
[6] ((جامع بيان العلم)) ص: 74.
[7] ن، ك: ((فتح الباري))، ج: 1، ص: 184.
[8] ((صحيح بخاري))
[9] ((مسند احمد))، ج: 1، ص: 119 به نقل از ((تدوين حديث)) ص: 408.
[10] ((متفق عليه)).
[11] ((آثار الحديث))، ج: 1، ص: 357.
[12] ((حجيت حديث))، ص: 144.
[13] همان كتاب: ص: 145.
[14] ((آثار الحديث))، ج: 1، ص: 369.
[15] ن، ك: ((كتاب الحديث))، ص: 159.
[16] ((سنن دارمي))، ج: 1، ص: 106 به نقل محمد رفيع عثماني در ((كتابت حديث))، ص: 160.
[17] ((السنه قبل التدوين))، ص: 320 به نقل محمد رفيع عثماني در ((كتابت حديث))، ص:160.
[18] ن، ك: ((حقائق السنن))، ج: 1، ص: 53.
[19] عبد الحي لكنوي، مقدمه ي ((تعليق ممجد))، ص: 11.
[20] انورشاه كشميري، ((فيض الباري))، ج: 1، ص: 208 به نقل از ((تدوين حديث))، ص: 229-228.

0 نظرات:

ارسال یک نظر