عقيده يا هواي نفس؟

عقيده يا هواي نفس؟
ابو عمر انصاري
در مقاله درد دلي با دوست داران سنت من از افرادي ياد کردم که احاديث صحيح يا همان سنت رسول الله صلي الله و عليه و آله وسلم به آنها جهت مي دهد، بر خلاف کساني که ابا افکار و انديشه هاي خود که برگرفته از هواي نفسشان مي باشد، مي خواهند که به سنت و شريعت اسلامي جهت دهند و آنرا تفسير کنند. اما شايد در اينجا سؤالي پيش بيايد که چگونه تو به افکار و عقايدي که معمولا با استفاده از عقل و منطق و با استناد از متون دين استنباط شده اند نام هواي نفس را اطلاق کرده اي ؟
در ابتدا لازم مي بينيم براي جواب به اين سؤال و ارتباط بين افکار و عقايد اشتباه و منحرف با هواي نفس ، مقدمه اي را بيان کنم:
افکار ، عقايد و نگرشهايي که انسانها درطول زندگي آنرا کسب مي کنند و به عنوان مرجع در مواجهه با حوادث و فراز و نشيبهاي زندگي از آن استفاده مي کنند را اگر به صورت کلي مورد بررسي قرار دهيم اولا: برگرفته از افکار اطرافيان و دوما: تجربياتي است که شخص آنرا در طول زندگي از محيط به دست مي آورد و معمولا نقش اين تجربيات بسيار مهمتر از افکاري است که انسان از اطرافيان خود گرفته ، زيرا او درستي و نادرستي اين افکار را نيز با تجربيات خود مي سنجد.
حال اگر بخواهيم بحث تجربه را باز تر کنيم، مي بينيم که تجربه انسان رابطه تنگاتنگي با علايق و استعدادهاي او دارد و اگرچه اين رابطه صد در صد نيست اما درصد بزرگي از آنرا در برمي گيرد. به عنوان مثال شخصي که به کسب و کار و تجارت علاقه دارد ، قسمت بزرگي از تجربيات او در اين زمينه مي باشد و برعکس کسي که به علم يا سياست علاقه مند است معظم تجربياتش در زمينه علم يا سياست رقم مي خورد. پس نتيجه ميگيريم که تمايلات نفساني اشخاص در کسب تجارب و استفاده از تجارب به عنوان نتيجه گيريهاي شخص و افکار و عقايد او نقش بسزايي دارد. و از اين بحث يک نتيجه گيري ديگري هم مي توان کرد و آن اينکه هر چه تمايلات شخص سالمتر و کنترل شده تر باشد نتايجي که به دست مي آورد بهتر و صحيح تر مي باشد.
اما اينجا يک مشکل وجود دارد و آن اينکه معمولا انسانها بر اساس تجربيات خود سريعا نتيجه گيري مي کنند و آنرا جزو قطعيات به حساب مي آورند، در حالي که اگر به علوم تجربي و نتيجه گيريهايي که دانشمندان به آن مي رسند نگاه کنيم مي بينيم که کاملا خلاف چيزي است که اکثر ما به آن دست مي زنيم زيرا دانشمندان بعد از آزمايشهاي فراوان و محاسبه درصد خطاها و انجام آن در محيطها و شرايط مختلف به نتيجه مي رسند که بازهم ممکن است آزمايشي دقيقتر تجربه آنها را باطل کند.
شما شايد اين مثال را شنيده باشيد که دو نفر به مصر رفتند. از يکي از آنها درباره مردمان مصر سوال شد، آن شخص که خود اهل دين و انساني خدا ترس بود گفت: مصريان همگي انسانهاي عابد ، عالم و با تقوا هستند. از ديگري که انسان خوشگذران و عياشي بود ، زماني که اين سوال پرسيده شد گفت: مصريها مردماني عياش و خوشگذران و بي قيد و بند هستند.در واقع نظر هر دو درباره مردم مصر اشتباه بوده ولي چون انسان خدا ترس در مدت زماني که در مصر اقامت داشته با انسانهاي عالم ، با تقوا و عابد در تماس بوده و در مکانهاي لهو و لعب و فساد پا نگذاشته ، تجربيات او چنين نظري را برايش بوجود آورده. و برعکس آنکه خود انساني عياش و خوشگذران بوده و در نتيجه در اين مدت با همجنسان خود در ارتباط بوده ، تجربه اش به او اينچنين گفته است.
حال براي اينکه بحث خيلي به درازا نکشد من با توفيق الله، بعد از اين مقدمه به تأثير هواي نفس يا تمايلات نفساني انسان در بحث دين ، عقيده و همراهي با نصوص دين مي پردازم، زيرا نفوذ هواي نفس در زمينه فکر و عقيده ، بسيار خطرناکتر از ديگر موارد مي باشد و شخص را نادانسته به راه غلط مي کشاند و به همين دليل است که صاحبان هوي از قول الله و رسولش صلي الله و عليه و آله و سلم مورد نکوهش قرار گرفته اند.
خداوند متعال مي فرمايد: «ثُمَّ جَعَلْنَاكَ عَلَى شَرِيعَةٍ مِنَ الْأَمْرِ فَاتَّبِعْهَا وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ» جاثيه 18
(
سپس تو را بر شريعت و آيين حقى قرار داديم; از آن پيروى كن و از هوسهاى كسانى كه آگاهى ندارند پيروى مكن!) همچنين به اهل کتاب فرمان مي دهد که مبادا هواي گذشتگان شما را گمراه کند : «قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لَا تَغْلُوا فِي دِينِكُمْ غَيْرَ الْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعُوا أَهْوَاءَ قَوْمٍ قَدْ ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ وَأَضَلُّوا كَثِيرًا وَضَلُّوا عَنْ سَوَاءِ السَّبِيلِ» مائده 77
بگو: «اى اهل كتاب! در دين خود، غلو (و زياده روى) نكنيد! و غير از حق نگوييد! و از هوسهاى جمعيتى كه پيشتر گمراه شدند و ديگران را گمراه كردند و از راه راست منحرف گشتند، پيروى ننماييدو رسول الله صلي الله و عليه و آله و سلم از اين موضوع احساس ترس و نگراني فرموده و چنين مي فرمايد: « إن مما أخاف عليکم من بعدي ، بطونکم و فروجکم و مضلات الأهواء» رواه أحمد و الطبراني في الصغير و البزار و صححه الألباني
(
همانا از آنچه که بعد از خود بر شما مي ترسم ، شکمها و شرمگاهايتان و هواهاي گمراه کننده است).اگر به اين حديث دقت کنيم خواهيم فهميد که اين تمايلات ، هريک زمينه ساز ديگري هستند. شهوت شکم، شهوت جنسي و در آخر هم گمراهي.
و به همين علت است که شرع اسلام با رهنمودهاي خود راه نفوذ هواهاي نفساني و تجربيات حاصل از آن را در عقيده سد نموده تا شخص مسلمان ناخواسته دچار گمراهي و تشتت افکار نشود.لذا در اسلام وظيفه عقل ، ابتدا درک کليات و پيدا کردن منبع هدايت و رسيدن به آن که همان قرآن و سنت است، مي باشد. يعني انسان با استفاده از عقل خود به اين نتيجه مي رسد که قرآن کتاب حق و کلام الله سبحانه و تعالي مي باشد و يا اينکه احاديث صحيح قول رسول الله صلي الله و عليه و آله و سلم و شرح دهنده قرآن است. حال بعد از اين ، وظيفه عقل فهم و استفاده از محتويات اين منابع مي باشد.وظيفه عقل قضاوت درباره صحيح يا غلط بودن جزئيات اين منابع و قضاوت درباره تطابق آنها با قواعد ساخته خود نيست. زيرا عقل و علم انسان به هر اندازه اي که باشد نمي تواند و نبايد در برابر خداوند عليم و حکيم قد علم کند.
اما متأسفانه خيلي ها با توجه نکردن به اين اصل و با استفاده از عقل خود که پرورده و پوشيده از تجربيات و در نتيجه پرورده هواي نفس آنها بوده، در مورد متون قطعي دين نتيجه گيريهاي اشتباه و گمراه کننده اي کرده اند. و از آنجايي که بر خلاف تبليغات و بزرگنمايي هاي عقل پرستان ، عقل يک چيز ثابت نبوده و نمي باشد، منطقها و فلسفه ها نيز متفاوت و متناقض شده و حتي در اصولي ترين اصول عقلي و منطقي نيز مي بينيم که اين افراد باهم اختلاف پيدا کرده اند. زيرا زماني که از عقل سخن به ميان مي آيد اين سوال مطرح مي شود که عقل چه کسي؟؟؟
اهل سنت و جماعت همواره با استفاده از رهنمودهاي قرآن و سنت جانب اعتدال را در پيش گرفته، نه عقل را کلا انکار مي کنند و نه از آن بت مي سازند.
خداوند متعال در قرآن مي فرمايد:« وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُبِينًا»هيچ مرد و زن با ايمانى حق ندارد هنگامى كه خدا و پيامبرش امرى را لازم بدانند، اختيارى (در برابر فرمان خدا) داشته باشد; و هر كس نافرمانى خدا و رسولش را كند، به گمراهى آشكارى گرفتار شده است!
در واقع عمل به اين آيه و آيات و احاديث مشابه است که سبب عدم ورود تجربيات و افکار انسانها در اصل دين و در نتيجه تفرقه و اختلاف مي شود. و چنانچه در گروهها و فرقه هايي که در امت اسلامي بوجود آمده نظر بيافکنيم خواهيم ديد که علت اصلي اين اختلاف همين قضيه يعني عدم تسليم نسبت به قرآن و سنت و داخل کردن افکار و عقايد شخصي در آنها مي باشد
و اگر به تاريخ بر بگرديم و به اولين گروههاي منشعب مانند خوارج و معتزله نگاه کنيم مي بينيم که قضيه به همين صورت است. زيرا اين عقايد در جو فتنه و بر اثر تجربيات انسانهاي واقع در اين فتنه بوجود آمده است.در مورد خوارج مثلا، زماني که افرادي در مورد درگيريهاي ايجاد شده بين مسلمانان و ارتکاب گناهان کبيره همچون قتل توسط بعضي از آنها دچار مشکل شده و نتوانسته با عقل خود اين قضايا را هضم کنند به بيراهه کشيده شده و به جاي اينکه به شرع رجوع کرده و مشکل خود را از طريق آن حل کنند، با عقل خود که مسلما هواي نفس هم درآن بي تأثير نبوده تصميم گرفته و مرتکب گناهان کبيره را کافر دانسته و از اسلام خارج کرده اند و در ادامه نيز بنيانگذار مکتب معتزله يعني واصل بن عطاء باز هم با تکيه بر عقل خود نظريه اي جديد از خود صادر مي کند که مرتکبان گناه کبيره نه کافرند و نه مسلمان بلکه در جايگاهي بين اين دو قرار دارند و البته اين گفته بدين معني نيست که آنها با عقل محض تصميم گرفته و چنين گفته اند. بله آنها از قرآن و حديث هم براي خود دليل آورده اند ، ولي مشکل اينجاست که ابتدا با عقل خود به نتيجه مي رسند و بعد آيات و احاديث را بر اساس نتيجه گيري عقلي خود توجيه مي کنند و به همين دليل عقل خارجي يک چيز و عقل معتزلي چيز ديگري مي گويد. و اين در حاليست که مسير را بايد کاملا بر عکس طي نمود.و به قول شاعر شيراز سعدي : آنکس که به قرآن و خبر زو نرهي ...... آنست جوابش ، که جوابش ندهي
امروزه نيز ما در ميان جماعتها و گروههاي اسلامي دچار همين مشکل هستيم . افراد هر جماعت فکر مي کنند که داراي بهترين عقيده و فکر هستند و بر نظر خود پافشاري مي کنند.زيرا تجربيات يک شخص نتيجه اش قبول يکسري افکار خاص است که تحقق آنرا در جماعت خود مي بيند و جماعت او در واقع تشکيل شده از افرادي است که تجربيات تقريبا مشابه آنها را دور هم جمع کرده است. و همين شخص که نسبت به يک جماعت يا گروه تعصب دارد ، فردا به علت کسب تجربيات جديد ممکن است افکارش عوض شده و وارد گروه ديگري شود و پس فردا نيز وارد گروهي ديگر و اصولا نتيجه اين اشتباه بزرگ در مواجه شدن با قرآن و سنت همين است. نتيجه اش افرادي است که در طول زندگي به هزاران رنگ در خواهند آمد.
گروههاي اسلامي در واقع با استناد به يک قرآن و سنت با هم اختلاف مي کنند ، زيرا هريک همانطور که گفته شد مسير را وارونه طي کرده است. مثلا افرادي که تمايلات آنها آرامش و صلح را برگزيده ، با بزرگنمايي اين قسمت از اسلام به آن روي آورده و از بخشهاي ديگر اسلام غافل مانده اند و اگر جايي هم تعارضي ديدند آنرا با هواي نفس و به نفع افکار خود توجيه و تفسير مي کنند و مجموعه اين افراد به اضافه يک رهبر توانمند يک گروه را بوجود مي آورد که تمام هم و غم و انرژي خود را براي تحقق عقيده خود مبذول داشته و براي تقرب به خدا از اين طريق تلاش مي کنند.و کسان ديگري که تمايلات آنها بخش روحاني و رقايق را پسنديده ، تشکيل يک گروه و آنهايي که بخش جهادي را مي پسندند گروهي ديگر را تشکيل مي دهند.و البته اين به اين معني نيست که آرامش و صلح يا زهد و تقوا و يا جهاد از دين نبوده ، بلکه مشکل غلو در دين و پيروي از هوا مي باشد.
منظور من از غلو تنها افراط نيست. افراط و تفريط هر دو به يک اندازه مذموم و ناپسند مي باشند. زشتي بي اهميتي نسبت به قرآن و سنت و بي بند و باري به همان اندازه است که پديده رهبانيت يا تکفير مورد نکوهش است.
پس ،در آخر اگر بخواهيم سر در گم نشده و هر روز از دري وارد و از در ديگر خارج نشويم و ناخواسته هواي نفس باعث گمراهيمان نشود راه حلش تسليم در برابر قرآن و سنت به طور کامل ، و عدم رفتار گزينشي در برابر آنها و از همه مهتر درخواست هدايت از الله جل جلاله مي باشد. اگر اتحاد مي خواهيم و اگر سعادت راه همين است.

من اين مطالب را با توفيق خداوند متعال در اينجا به پايان مي رسانم. اگر حق بود از جانب خداوند بوده و اگر اشتباهي در آن بوده از نفسم و شيطان مي باشد.
پاك و منزه است پروردگار تو از توصيفهايي كه ( مشركان ) مي كنند، پروردگار عزت و قدرت، و درود بر پيامبران باد، و ستايش الله را سزاست كه پروردگار جهانيان است.


 
به نقل از:
سايت بيدار اسلامي

0 نظرات:

ارسال یک نظر