ابتدا از کدام یک بیزاری جوئیم: از فتواهای خمینی و سیستانی یا اینکه از فتوای ابن جبرین و رأی کلبانی؟


ابتدا از کدام یک بیزاری جوئیم: از فتواهای خمینی و سیستانی یا اینکه از فتوای ابن جبرین و رأی کلبانی؟

دکتر محمد سعيدي

حکمت و مصلحتهای تجربه شده، برخی اوقات صاحبان قلم و اندرزگویان را بر آن می دارد که از گفتن برخی حقایق سکوت اختیار نمایند، خصوصا اگر گفتن این حقایق سود و منفعتی نداشته باشد و یا اینکه گفتن آنها موجب مفاسدی گردد.

ولی سفاهت و نادانی تجربه شده آن است که: چنین سکوتی را حمل بر جهل به حقایق نمایند و یا اینکه چنان پندارند که به دلیل ترس است که این حقایق گفته نمی شوند!

نمونه عینی حکمتهای تجربه شده، همانا سکوت علما و حکام ما در قبال دشمن کاریهایی است که شیعه در حق ما روا می دارند که این کینه توزیها را از منهج و روش قدیمی اتخاذ می نمایند که به عنوان عبادت خداوند به آن می نگرند، و این عداوت و کینه ورزی را می توان در خلال دهها نصوص که از جانب بزرگان قدیم و جدید شیعه ایراد شده‎اند مشاهده نمود، علاوه بر این امروزه موارد بسیاری نوار و آثار شنیداری و فیلم وجود دارند که از جانب علما و شیعیان بیان شده است که به طور واضح و روشن حقد و دشمنی خود را آشکار کرده‎اند.

و اما نمونه عینی سفاهت و نادانی: فرصت طلبی نویسندگان شیعه از این موقف بسیار زیبای علما و حکام ماست که با خیال راحت در هر کوی و برزنی و در هر مجلس و مناسبتی ما را متهم می نمایند که گویا آنها را تکفیر نموده‎ایم و یا با آنها دشمنی ورزیده‎ایم. و اصلا به این همه نصوص مکتوب ما که بیان می دارند عقیده ثابت ما بر عدم تکفیر بنا نهاده شده است توجهی نمی نمایند، و در عین حال هیچ وقت نص مکتوبی را از جانب بزرگان خود ارائه نمی دهند که بیانگر عدم تکفیر ما باشد و یا اینکه ما را نجس نپندارند و خون ما را هدر و حلال ندانند!!

و این سفاهت کاری از جانب آنان موجب شده است که ما را در جایگاه دفاع از خطا قرار دهد و آنان را بعنوان گروهی مظلوم و مستضعف جلوه دهد!

شیخ ابن جبرین فتوایی قدیمی دارد که در آن شیعه را تکفیر می نماید ولی علمای هم عصر و هم طراز وی با ایشان هم صدا نمی شوند، همانگونه که با آثار منقول علمای سلف همچون ابن تیمیه، شیخ محمد بن عبدالوهاب و شیخ عبداللطیف بن عبدالرحمن آل الشیخ، نیز همخوانی ندارد. ولی با وجود این، شیعه‎ها این فتوا را به حدی بزرگ نموده‎اند که انگار این شعار اصلی سلفیه است و تمام فتاوای علمای دیگر را در این زمینه به فراموشی می‎سپارند.

گستاخی آنان به حدی رسیده است که اینان هنگام مسافرت شیخ به آلمان برای معالجه پزشکی، درخواست دستگیری ایشان را کردند انگار جزو مجرمین جنگی همچون مقتدا صدر، أبو درع، عبد العزیز حکیم و أعرجی است، و اصلا به احترام و جایگاه علما و بزرگان دین وقعی ننهادند!!

شیخ حسن الصفار (یکی از علمای شیعه در شرق عربستان) سب و دشنام و تکفیر صحابه رضی الله عنهم و تکفیر أمهات المؤمنین و بی حرمتی به آنان را رد می کند، ولی آنجا که می گوید چنین گفته‎هایی در مذهب شیعه نادر و شاذ هستند و معاذ الله که شیعه چنین پنداری داشته باشند، تمام گفته‎های ایشان را زیر سوال می برد و هدر می دهد!! (چون سب و دشنام صحابه از دیدگاه شیعه عبادت محسوب می شود)

در واقع این نوع پندارهای ایشان تمام اصلاح گریهای او را فاسد گردانیده است چون او عمدا می خواهد تقلب نماید و حقایق را وارونه نشان دهد، در حالی که برای او شایسته بود که صداقت و راستی را پیشه خود نماید چون کشف حقایق آسان است و پنهان کردن راستیها به تعداد انگشتان دست هم نخواهند رسید.

اگر ایشان با خود و مجتمع خود صادق می بود می بایست از چنین گفتار کفر آمیزی پرده بر می داشت و فساد آن را بیان می کرد و به جای انکار آن می بایست توضیح می داد که چنین افکاری با اجتهاد صحیح در تضاد می باشد!! ولی او با این کار خود می خواهد ما و پیشوایان ما را نادان و نفهم معرفی نماید!

آقای صفار از خادم حرمین شریفین درخواست می نمایند که شیخ کلبانی را از امامت حرم مکه عزل نماید زیرا که او در کافر بودن علمای شیعه شکی ندارد (فقط علمای شیعه و نه مردم عوام که چیزی نمی فهمند)، خوب این دیدگاه شیخ است که من شخصا این دیدگاه را تائید نمی کنم ولی شیخ صفار را نیز در چنین درخواستی همراهی نمی کنم مگر اینکه از ایشان بشنوم که اقوال سیستانی را انکار و سرزنش نماید که صحابه و منکران امامت را تکفیر می نماید و یا از احکام وارده در کتابهایشان بیزاری جوید که ما را کافر و نجس می پندارند که چنین احکامی را از پیشوایان معاصر خود همچون خمینی و خوئی نقل می کنند.

بله علمای شیعه ما را کافر و نجس می پندارند و معتقدند که ما برای همیشه در دوزخ خواهیم ماند!! و تمام شیعیان به طور اجماع این حکم را بیان می کنند، ولی با وجود این متوجه می شویم که شیخ صفار به طور آشکار از موقف تکفیری مکتب سلفیه تعجب می کند و آن هم موقفی که چنین فتوایی به ضرر خودشان می‎باشد.

این هم برخی اقوال ائمه‎ی شیعه است که به عنوان مثال آورده‎ام و گر نه موارد آن غیر محصور می باشد و در این مقال نمی گنجد، که آنها را برای آقای صفار می فرستم، با وجود اینکه می دانم او نیز خبر دارد که ما اینها را می دانیم، ولی اهل سنت مورد بهتان و افترا واقع شده است و دروغ افکنی بر اهل سنت نزد برخیها به عادتی تبدیل گشته که آنان را از مقابله به هنگام دروغ بستن باز می‎دارد.

شیخ مفید می گوید: امامیه اتفاق نظر دارند بر اینکه هرکس امامت یکی از ائمه را انکار نماید و یا واجب بودن اطاعت از امام را که خدا واجب نموده است را نپذیرد، چنین کسی کافر و گمراه می باشد و مستحق خلود در دوزخ است..أوائل المقالات ۴۴

شیخ مرتضی می گوید: آنچه بیانگر آن است که امامت کسانی که نامشان آمد از زمره ایمان به حساب می آید، و اینکه اخلال در آن نیز کفر است و رجوع از ایمان است، همانا که این اجماع شیعه امامیه می باشد، زیرا که آنان بر سر این مساله هیچگونه اختلافی ندارند. رسائل المرتضى۲/۲۵۱

خوئی نیز می گوید: می توان برای نجس بودن مخالفین به سه دلیل زیر استناد نمود: اول: آنچه در روایات بسیاری که در حد استفاضه (یعنی بسیار فراوان) هستند آمده است مبنی بر اینکه مخالف! آنان کافر است. كتاب الطهارة ,۲/۸۴.

و نیز می گوید: أخبار متواتر در مورد کافر بودن منکر ولایت، بر همین مساله دلالت می کند. مصباح الفقاهة ۱/۳۲۳.

خمینی نیز می گوید: فرقه‎های شیعه غیر از امامیه تا زمانی که هیچ آثار و علایم نصب و عداوت و دشمنی شان نسبت به امامانی که معتقد به امامت آنان نمی باشند ظاهر نشده است، اینان پاک و مطهر هستند ولی درصورت ظهور این موارد، آنان نیز مانند بقیه نواصب هستند. تحرير الوسيلة (۱/۱۱۹)

آنچه بیان شد تنها به عنوان نمونه آورده‎ام . و گرنه این قبیل آثار بی شمار هستند که همه آنها بیانگر اجماع علمای شیعه است بر تکفیر و نجس شمردن مخالفانشان و یا کسانی که امامت یکی از ائمه ۱۲ گانه را انکار کند. حالا بنگرید که کدام مکتب و مدرسه برای تکفیر بنیانگذاری شده است که آقای صفار (و مکارم شیرازی) باید برایش به سوگ بنشیند!!؟

از آنجایی که در هر مجلس و منبری بیان می گردد که آقای صفار مقلد سیستانی است و می دانیم که او جزو بزرگترین تکفیر کنندگان ما و دشمنان دعوت شیخ محمد بن عبدالوهاب به حساب می آید، و در عین حال آقای صفار گفتار تکفیر آمیز خودشان را دست کم می گیرد و آن را جزو اقوال شاذ قلمداد می کند، و در همان حال دیگران را به بیماریی متهم می کند که خودش سالیان درازی است که به آن مبتلا گشته است، من به هیچ عنوان از ایشان نمی پذیرم که هرگونه رأی و فتوای شیخ کلبانی را مورد هجوم خود و انکار قرار دهد.

از آنجایی که خمینی و دیگر مجتهدان شیعه افترا و دروغ بستن به اهل سنت و هتک حرمت آنها را جایز می دانند و آنان را اولاد الزنا می پندارند، و می دانیم که آقای صفار و دار و دسته اش چقدر وابسته به این دیدگاهها و به این علما مانند خمینی و افکارش هستند، در عین حال تا به امروز ما ندیده‎ایم که آقای صفار از چنین دیدگاههایی تبری جسته باشد، پس ما نیز هرگز بیش از اندازه آقای صفار در این مساله دورتر نخواهیم رفت که به خاطر ادعاهای تقریب بین مذاهب خود برای برون رفت از فتواهایی همچون این فتوای خمینی است که می گوید: غیر از ما هرچند مسلمان هم باشند برادر ما نیستند…پس هیچ شبهه‎ای وجود ندارد اگر آنان را مورد بی احترامی قرار دهید، بلکه همان گونه که محققین می گویند چنین کاری جزو اصول مذهب به حساب می‎آید، حتی آنچه از اخبار و روایات در ابواب مختلف استنباط می گردد بیانگر آن است که هتک حرمت و بدگویی آنان جایز می باشد. بلکه أئمه معصومین نیز بسیار آنان را لعن و نفرین و بدگویی می کنند.

المكاسب المحرمة - الخميني ۱ / ۲۵۱.

بله می توان چنین نتیجه گرفت: تا زمانی بیزاری و برائت خود را از چنین فتواهای مشمئز کننده‎ای اعلام ندارند، ما لحظه‎ای شک به دل نخواهیم برد که تمام صحبتهای همچون گفتار آقای صفار در واقع نقشه‎ای است برای عملی نمودن این فتاوای مشمئز کننده خودشان.

در واقع این سخنان آقای صفار مقدمه‎ای است برای به راه انداختن یک موج گسترده بر علیه شیخ کلبانی و هم فکرانش که از جانب شیعه‎های متعصب راه انداخته شده است، که در خلال آن راه و روش شیعیان قدیم را پیش خواهند گرفت که ادعای مظلومیت سر می دهند تا اینکه در میان امت اسلامی فتنه به پا کنند.

امید است که خداوند حکام ما را بر راه صواب و درست راهنمایی کند تا هیچکدام از مطالبات آنان را پاسخ ندهند مگر اینکه قبلا برائت و بیزاری خود را از تمام فتواهایی که دربرگیرنده تکفیر ماست اعلام دارند و فتواهای انباشته شده در کتابهایشان را رد نمایند که اهل سنت را گمراه و خون آنان را مباح می انگارند

و اما احتمال تبری جستنشان از اجماع مجتهدانشان که مخالفانشان را کافر و مستحق خلود در نار می دانند، از نظر ما تنها یکی از شیوه‎های بی احترامی است به ما و بس.

حالا من تمام کسانی را که مردم را گمراه می خوانند و فکر می کنند که ما اهل تکفیر و فتنه گری هستیم، بیایند و در میان تمام شیعیان دنیا نص و کلامی را همچون این فرمایش شیخ الاسلام ابن تیمیه را بیابند!! که می فرماید(شیعیان ایشان را از بزرگترین دشمان خود به شمار می آورند، و نویسنده عمدا سخن ایشان را آورده اند تا بدانند که علمای اهل سنت حتی سر سخت ترین آنها در مسائل عقیدتی چقدر در تکفیر مسلمانان تقوا به خرج می دهند و از خدا می ترسند بر عکس برخی مراجع تقلید که هیچ ابایی از تکفیر مخالفینشان ندارند، این فتوای به قول خودشان بنیانگزار مدرسه سلفی هاست، آیا مراجع تقلید شیعه حاضر هستند همین رأی را در مورد اهل سنت صادر کنند):

(هرکس به خداوندی خدا اقرار نماید به همان اندازه از ایمان برخوردار می باشد، همچنین کسانی که بر آنان هنوز اتمام حجت نشده باشد و نسبت به وحی الهی بی خبر باشند، با انکار آن کافر نمی شوند، و این بیانگر آن است که عامه اهل قبله و نماز، مؤمن به خدا و رسول الله صلی الله علیه و سلم هستند- هرچند اعتقاداتشان در باره معبود و صفات او متفاوت باشد- (مگر کسی که منافق باشد ) که به ظاهر ایمان می آورد ولی در قلب به پیامبر صلی الله علیه و سلم هیچ باوری ندارد، که چنین کسانی مؤمن نیستند. ولی هرکس اسلام آورده باشد و منافق نباشد، او مؤمن می باشد، و به همان اندازه‎ای که باور دارد از ایمان نیز برخوردار است، چنین کسانی از دوزخ بیرون می روند اگرچه ایمانشان به اندازه دانه خردلی باشد و تمام کسانی که بر سر صفات خداوند و مساله قضا و قدر با هم اختلاف نظر دارند را شامل می گردد.

چون اگر بنابر آن باشد تنها کسانی وارد بهشت شوند که به اندازه پیامبر صلی الله علیه و سلم نسبت به خداوند عز و جل شناخت داشته باشند، در آن صورت هیچ کس از امت پیامبر صلی الله علیه و سلم وارد بهشت نمی شدند، زیرا که امت اسلامی یا بهتر بگوئیم اکثر آنان نمی توانند چنین شناختی را داشته باشند، پس باید گفت که همه وارد بهشت می شوند ولی مقام و منزلتشان بر اساس شناخت و ایمانشان به خدا با هم متفاوت خواهد بود.

پس اگر کسی شناختی پیدا کرد و بوسیله آن به خدا ایمان آورد و در عین حال دیگری بیاید و شناخت بیشتری را کسب کند که اولی از درک آن ناتوان باشد، او را به چیزی که در توانش نیست امر نخواهیم کرد، و اگر این تفاوت شناخت باعث فتنه گشت نباید صحبتهایی را به راه انداخت که موجب فتنه گردد. این روش، یکی از اصول مهمی است که برای تعلیم مردم باید بکار گرفت و باید مردم را با خطابی عام که همه در فهم آن مشترک هستند مورد خطاب قرار دهیم مانند قرآن و حدیث مشهور، درحالی که آنان در معنای آنها اختلاف نظر دارند. واللّه أعلم، وصلى اللّه على محمد وآله وصحبه‏).‏ پایان سخن ابن تیمیه

ابن تیمیه در این نص ایمان و اسلام تمام فرقه های مخالف اهل سنت از جمله ایمان شیعه را اثبات می نماید.

ابن تیمیه در جای دیگری می فرماید: “بسیاری از فرقه های بدعت گذار مانند رافضه و جهمیه و غیره به ممالک کفر رفته اند و در آنجا مردمان زیادی به وسیله آنان مسلمان شده‎اند و از طریق آنان سودمند گشته‎اند و آنان نیز مسلمانی بدعت گذار شده‎اند، این کار به مراتب برایشان بهتر از آن است که کافر باقی بمانند.”

ابن تیمیه در جایی دیگر می فرماید: و اما تکفیر آنان و اعتقاد به اینکه برای همیشه در دوزخ باقی خواهند ماند، در این زمینه علما دو قول مشهور را دارند که امام احمد دو روایت را در این زمینه نقل می کند.

همچنین در باره خوارج، مارقین از حروریه، رافضه و امثالشان نیز دو قول وجود دارد.

ولی دیدگاه صحیح در این زمینه این است که: گفتاری که از آنان صادر می شود و معلوم است که با آنچه محمد صلی الله علیه و سلم آورده در تضاد است، این کفر است، همچنین رفتاری که از جنس رفتار کافران است ولی از آنان صادر می شود باز هم کفر به حساب می آید، که دلایل کفر بودن آنها را در غیر از اینجا بیان نموده‎ام، منتها تکفیر شخص معینی از آنان و صدور حکم مبنی بر جاودان ماندن او در دوزخ، وابسته است به اثبات شرایط تکفیر و انتفای موانع آن دارد پس ما به طور عام و مطلق نصوصی را که بیانگر تکفیر و تفسیق می باشد را بیان خواهیم کرد ولی حکم تکفیر شخص معین و یا فرقه معینی را صادر نخواهیم کرد.

باز ابن تیمیه: می فرماید: هرکس در قلبش ایمان به رسول الله صلی الله علیه و سلم و آنچه او به همراه خود آورده وجود داشته باشد، ولی نسبت به برخی از احکام وحی تاویل غلط داشته باشد و آن را با بدعت مخلوط کرده باشد اگرچه بسوی آن نیز مردم را فرا خواند چنین کسی اصلا کافر محسوب نمی شود.

مثلا خوارج از همه مردم بدعت گذارتر بودند و مسلمانان زیادی را نیز کشتند و تکفیر نمودند، ولی با این حال کسی را در میان صحابه نمی یابی که آنان را تکفیر نماید نه علی رضی الله عنه و نه غیر از او آنان را کافر ندانسته اند، بلکه در مورد آنان گفته اند که آنها مسلمانانی ظالم و تجاوزگر هستند. همانگونه که در جاهای دیگری غیر از اینجا آثار و مستندات آنان را آورده‎ام. و بقیه هفتاد و دو ملت نیز چنین هستند که در میان آنان برخیها منافق هستند که اینان در باطن کافراند، وبرخی نیز در حقیقت به خدا و رسول ایمان دارند هرچند که در برخی تاویلات به راه خطا و ناصواب رفته باشند.

خوب این فکر پیشوای سلفیان جناب شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله است که از طرف فتنه گران شیعه مورد هتاکی و انوع بهتان و افترا واقع شده است، حالا از تمام نویسندگان، محققان و فعالان شیعه می خواهم تنها یک نقل قول را از امامان خود برای ما بیاورند که همتای گفتار ابن تیمیه در مورد اهل سنت باشد.!!

واما اگر چنین نصی را نیاوردند - و نمی توانند هم بیاورند - پس آن فریادهای مظلومیت خواهی خود را از سر ما بردارند زیرا دیگر ما فریبشان را نخواهیم خورد چون دیگر ما فهمیده ایم دنبال چی هستند، و باید صراحتا از تمام فتواهای تکفیر خود دست بردارند و بیزاری جویند اگر حقیقتا تقریب را دوست دارند و می خواهند به همان زندگی مسالمت آمیزی برگردند که قبل از فتنه خمینی در ایران وجود داشت.

منبع: سايت عربي لجينيات  به نقل از سني نيوز

http://www.lojainiat.com/?action=showMaqal&id=۸۳۴۴

0 نظرات:

ارسال یک نظر