خويشاوندي ودامادي بين ابوبكر صدّيق وعمروعثمان و آل بيت[1]


خويشاوندي ودامادي بين ابوبكر صدّيق وعمروعثمان و آل بيت[1]

ارتباط بين اهل بيت رسول خدا – ص – و خانوادهء ابوبكر صدّيق بسيار دوستانه بود، بر عكس آن چيزي كه شيعيان ساخته و پرداخته اند. اوّلاً: عائشه دختر ابوبكر همسر پيامبر بود كه علي مي گفت او همسر پيامبر در دنيا و آخرت مي باشد، ثانياً: اسماء دختر عميس همسر جعفربن ابي طالب برادر علي بود، و هنگامي كه جعفر فوت كرد ابوبكر صدّيق با او ازدواج كرد و از او فرزندي به نام محمّد آورد كه علي وي را بر مصر گماشت و هنگامي كه ابوبكر وفات نمود علي با اسماء ازدواج نمود و فرزندي به نام يحيي آورد.[2]
نوهء ابوبكر صدّيق با محمّد باقر – نوهء علي – ازدواج كرد كه كليني مي گويد: مادر ابو عبدالله امّ فروه دختر قاسم بن محمّدبن ابي بكر و مادرش اسماء دختر عبدالرّحمن بن ابي بكر مي باشد.[3]
ابن عنبه – جمال الدّين احمد بن علي – شيعي مي گويد: مادر (جعفر) امّ فروه دختر قاسم بن محمّد بن ابي بكر و مادرش اسماء دختر عبدالرّحمن بن ابي بكر مي باشد. و لهذا امام جعفر صادق (ع) گفته است: من از دو طرف به ابوبكر مي رسم[4] آيا امام صادق در نسب خود هم تقيّه مي كند؟!
و همچنين قاسم بن محمّد بن ابوبكر كه نوهء ابوبكر صدّيق است، و علي بن حسين بن علي نوهء عليّ مرتضي پسر خالهء يكديگر بوده اند. چنانكه مفيد مي گويد[5] و مجلسي نيز بعد از تصحيح روايت مفيد اين مطلب را تصديق مي كند.[6]
مورّخان و نسب شناسان خويشاوندي ديگري را نيز ذكر نموده اند و آن ازدواج حفصه دختر عبدالرّحمن بن ابوبكر صدّيق با حسين بن عليّ بن ابي طالب، بعد و يا قبل از عبدالله بن زبير مي باشد.و محمّد بن ابي بكر – از اسماء دختر عميس – دست پروردهء – ربيب – علي بود كه در عصر خود  او را بر امارت مصر گماشت و علي مي گفت: محمّد فرزند من از پشت ابوبكر مي باشد.[7]
از دوستي و محبّت اهل بيت با ابوبكر صدّيق همين نشان كافي است كه فرزندان خود را به نام او نامگذاري مي كردند و اوّلين فرد در اين مورد خود حضرت علي است كه يكي از فرزندانش را به نام ابوبكر ناميد، چنانكه مفيد و يعقوبي و اصفهاني – كه همه شيعه هستند – ذكر نموده اند.[8]
آيا اين امر جز دليل محبّت و تقدير و احترام علي نسبت به ابوبكر مي باشد؟ خصوصاً آنكه نامگذاري بعد از وفات ابوبكر بوده است.[9] آيا كساني كه امروزه ادّعا مي كنند شيعيان علي هستند از اين كار علي پيروي مي كنند و يا اينكه در عمل شيعهء ابن سبأ هستند و در ادّعا شيعهء علي؟
و نبايد فراموش كرد كه علي – رضي الله عنه – دست به اين كار نزد مگر براي اظهار محبّت خود نسبت به ابوبكر وتيمّن به اسم او و اظهار محبت وولاء به ابوبكر ميباشد در بني هاشم قبل از علي كسي وجود نداشته كه نام ابوبكر بر فرزند خود گذاشته باشد.
و تنها علي نبود كه به اين تبرك و اظهار ولاء و محبّت به ابوبكر صدّيق دست زد، بلكه فرزندان علي نيز در حيات او و بعد از او همين كار را كردند. به عنوان نمونه حسن بن علي فرزند فاطمه، چنانكه يعقوبي شيعي نقل مي كند، يكي از فرزندانش را ابوبكر نام نهاد. اصفهاني مي گويد او در كربلاء با برادرش حسين شهيد شد.[10]
شيعيان امروزي نه تنها جرأت اين كار را ندارند بلكه از اظهار اين معلومات تاريخي نيز طفره رفته و دورى مي كنند.
و حسين بن علي نيز يكي از فرزندانش را ابوبكر نام گذاشت كه مسعودي مورّخ شيعي مي گويد او با پدرش حسين در كربلا به شهادت رسيد.[11]
و گفته شده است كه زين العابدين فرزند حسين نيز كنيهء ابوبكر داشته است.[12]
و نوهء علي يعني حسن بـن حسن بن علي يكي از فرزندانش را چنانكه اصفهاني نقل مي كند، ابوبكر نام گذاشته است.[13]
و امام هفتم شيعيان يعني موسي بن جعفر ملقّب به كاظم، آنچنانكه اصفهانـــي نقل مي كند يكي از فرزندانش را ابوبكر نام نهاده است.[14] و امام موسي كاظم يكي از دخترانش را نيز به نام دختر ابوبكر يعني عائشه نام گذاشت.[15] و جدّش عليّ بن الحسين يكي از دخترانش را عائشه ناميد.[16] و علي الهادي – امام دهم شيعيان – چنانكه مفيد نقل مي كند يكي از دخترانش را عائشه نام نهاد.[17] و در ميان بني هاشم بسياري ديگر نام ابوبكر بر خود نهادند، مثل برادرزادهء علي عبدالله بن جعفر طيّار كه يكي از فرزندانش را ابوبكر نام نهاد.[18]
آيا همهء اين افراد تقيّه نموده اند؟ آيا اين نشاني محبّت و دوستي است يا علامت بغض و كينه كه شيعيان مدّعي آن هستند؟ آيا اين دليل آن نيست كه شيعيان تغيير روش داده و راه ائمّه را به كنار گذاشته و دنبال افكار و اعمال ابن سبأ رفته اند؟

 
[1] منبع اصلي اين بحث كتاب: الشيّعه و اهل البيت از احسان الّهي ظهير مي باشد ص 78-80 و كتاب الشّيعهء و التّشيّع نيز از ايشان مي باشد ص 35-40.
[2] مجالس المؤمنين: شوشتري – شيعي، حقّ اليقين: مجلسي و ارشاد: مفيد ص 186.
[3] كافي كليني – كتاب الحجّهء ج 1 ص 472.
[4] ولّدني ابوبكر مرّتين، عمدهء الطّالب ص 195.
[5] الارشاد: مفيد ص 253 ومثل او نيز منتهي الامال: عباس قمي ج2/3.
[6] جلاء العيون (فارسي) ص 673 و 674.
[7] جلاء العيون (فارسي) ص 673 و 674.
[8] مفيد: الارشاد ص 186، تاريخ اليعقوبي ج 2 ص 213، مقاتل الطّالبيّين: ابوالفرج اصفهاني ص 142 و مجلسي: جلاء العيون ص 582 – كشف الغمّه ج 2/64.
[9] الشّيعهء و اهل البيت ص 80-81.
[10] تاريخ اليعقوبي 2/228، منتهي الامال 1/240 و مقاتل الطّالبيّين: اصفهاني ص 78.
[11] التّنبيه و الاشراف: مسعودي ص 263.
[12] كشف الغمّه 2/74.
[13] مقاتل الطّالبيّين: اصفهاني ص 188.
[14] مقاتل الطّالبيّين: ص 561 و 562.
[15] الارشاد: مفيد ص 302 و 303، فصول المهمّه ص 242، كشف الغمّه 2/237.
[16] كشف الغمّه 2/90.
[17] كشف الغمّه 2/90 و الفصول المهمّه ص 283.
[18] مقاتل الطّالبيّين: ص 123.

0 نظرات:

ارسال یک نظر