چرا پيامبر صلی الله عليه وسلم واضح و قاطع نفرمودند: علي(ع) پس از من، اولين خليفه و يا جانشين بلافصل من است؟

چرا پيامبر صلی الله عليه وسلم واضح و قاطع نفرمودند: علي(ع) پس از من، اولين خليفه و يا جانشين بلافصل من است؟


چرا پيامبر صلی الله عليه وسلم پس از آن جمله معروف در غدير خم به طور روشن، واضح و قاطع نمي‌فرمايند: علي(ع) پس از من، اولين خليفه و يا جانشين بلافصل من است و از كلمة مولي كه داراي 27 معني مختلف است استفاده مي‌كنند زيرا مسلم بوده اين موضوع به هر طريق توسط عده اي زير سئوال مي رود و در آن ايجاد شك و شبهه مي شود و جاي آن داشته كه موضوع دقيقا تفهيم شود با عباراتي نظير اينكه:
(علي جانشين و اولين خليفه بلافصل پس از من و تعيين شده از سوي خداست) و در ادامه نيز صحبت از دوستي و دشمني (وال من والاه و عاد من عاداه‌) است و از كلماتي كه اشاره به مبادي حكومتي دارد مانند: خلافت،‌ جانشيني، رياست، امارت و... خبري نيست.
همچنين به جاي سخن از دوستي و دشمني بايد سخن از پيروي و تبعيت و اطاعت باشد زيرا در موارد حكومتي، مردم بايد از حاكم اطاعت كنند و نه اينكه او را دوست داشته باشند. و اگر معتقد باشيم بيعت (‌خلافت‌) بايد با دوستي همراه باشد و دوستي لازمة بيعت است پس آيا بيعت حضرت علي (ع) با خلفاء نيز مبتني بر دوستي بوده است؟ خداوند در قرآن در آيه مربوطه: [يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا أَطِيعُوا اللهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنْكُمْ] {النساء:59}: دوبار مي‌فرمايد: (اطاعت كنيد) يعني لازمه حكومت اطاعت مردم است. ولي پيامبرصلي الله عليه وسلم در ادامه سخنان خود مي‌فرمايند: خدايا دوست داشته باش دوست او را و دشمن باش با دشمن او... چرا طبق آيات الهي به جاي سخن از اطاعت، سخن از دوستي و دشمني است؟ يعني بايد مي فرمودند: خدايا دوست داشته باش هرکه او را اطاعت کند و دشمن باش هر که از او سرپيچي يا مخالفت کند.
پيامبرصلی الله عليه وسلم به صورت واضح و صريح و به صورت عملي طي 23 سال، روش خواندن نماز و ساير آداب و رسوم اسلام را به مردم ياد داد با اينهمه ميان فرق و مذاهب اسلامي اينهمه تفاوت در برگزاري اين امور مشاهده مي‌شود. چگونه ممكن است در مورد امري كه صددرصد مي تواند اختلاف برانگيز باشد (خلافت و جانشيني) ايشان از كلمه اي (مولي) استفاده كنند كه داراي 27 معني مختلف است و به صورت شفاف بيان نفرمودند كه علي اولين خليفه و جانشين بلافصل من است؟
2. برخي از جدليون شيعه استدلال مي كنند مگر مي شود پيامبر اكرم امر به اين مهمي را به سكوت برگزار كرده باشد؟ و امت را بدون سرپرست رها كرده باشد؟ با وجود خطرات موجود؟ و چگونه است كه ابوبكر جانشين انتخاب كرد ولي پيامبر نكرد؟ ولي ما مي دانيم پيامبر اكرم صلی الله عليه وسلم هيچگاه از جانب خود سخني نمي گفته و هر چه مي گفته مستقيم يا غير مستقيم به اشاره وحي بوده و مسلماً خداوند كه علام الغيوب است مي دانسته كه با انتخاب ابوبكر و پس از آن عمر نه تنها اسلام در شبه جزيره تثبيت مي شود بلكه دو ابرقدرت آن زمان نيز به زانو در مي آيند.همانطور كه در قرآن بر حفظ و نگهداري قرآن تاكيد مي فرمايد. پس نگراني از ديد شما معنا دارد و با نگاه شما بوجود آمده و نه از ديد خداوند!


3- چرا در مدينه حتي يك نفر از طرفدران حضرت علي (ع)كه بنا به قول سيد شرف‌الدين در الفصول المهمه،250 نفر از اصحاب بوده اند (مانند: عمار، ابوذر، سلمان، ‌مقداد، زبير، ‌فضل بن عباس، بلال،خالد بن سعيد، براء بن عازب، ابي بن كعب، ابان، قيس بن سعد بن عباده و حتي ابوسفيان ) هيچ اشاره اي به واقعة غدير نمي‌كنند‌؟ (با اينكه فقط 2 ماه از اين واقعة مهم گذشته و با عنايت به اينكه حتي دو كلمه فارسي يك نفر عجم مانند سلمان فارسي كه گفت: كرديد و نكرديد در تاريخ ثبت شده است‌)[1] البته ممكن است اين ايراد بچه گانه و ساده لوحانه وارد شود كه: به واقعة غدير اشاره شده ولي مورخين از ترس حكومتها ثبت نكرده اند! ولي آيا اين مسخره نيست كه اصل واقعة غدير در وسط بيابانهاي عربستان توسط 110 نفر از صحابه نقل و توسط مورخين ثبت شود ولي اشارة به غدير در سقيفه حتي توسط يك نفر هم نقل يا ثبت نشود!!! و اگر بنا به كتمان و حقيقت پوشي بوده بسيار به جا بود كه اصل واقعه كتمان شود نه اشارة به آن واقعه ! نكته عجيب تر اينكه به عنوان مثال: علامه اميني در كتاب الغدير موارد متعددي را ثبت كرده كه عمر در زمان خلافتش به كساني كه با علي مخالف بوده اند پرخاش كرده و با تندي مي‌گفته: شما كه نمي دانيد و نبوديد كه در غدير خم، پيامبر اكرم اين فرد (علي) را مولاي من و هر مرد و زن و مومن، معرفي كرد! براستي آيا مسخره نيست؟يعني عمر به طرف مقابل كه هيچكاره بوده پرخاش مي كند كه پيامبرصل? الله عليه وسلم گفت اين علي خليفه بعد از من است!!! و من جايگاه او را غصب کرده ام در نتيجه تو نبايد به او توهين کني!!! و آنگاه ديگران نمي گويند تو چرا به ما پرخاش مي كني تو خودت خلافت را غصب كرده اي! براستي آيا تعجب آور نيست كه مورخان، واقعه غدير را به تواتر نقل كرده اند و پس از آن نيز هر كس هر كجا اشاره اي به غدير داشته (مانند حضرت عمر يا ساير شعرا ء و...) را ثبت كرده اند و فقط اشاره به غدير در روز سقيفه را سانسور كرده اند! البته در اين تحقيق، به مرور، شاهد طنزهاي جالبتر از اين نيز خواهيد بود.
4. همچنين چرا در نهج ‌البلاغه در موارد متعددي كه از آن حضرت درباره خلافت سئوال شده و يا خود ايشان در اين باره صحبت مي كنند اشاره‌اي به واقعة غدير نمي كنند؟[2] از سقيفه كه بگذريم چرا در هنگاميكه مردم پس از مرگ حضرت عثمان رضي الله عنه براي اخذ بيعت هجوم مي‌آورند و ايشان تا سه روز از بيعت خودداري مي كردند هيچكدام از مردمي كه در آنجا بودند به واقعة غدير اشاره نمي كنند و نمي گويند: شما بايد با ما بيعت كنيد و اين وظيفه ايست كه از سوي خدا و پيامبرصل? الله عليه وسلم در غدير خم، به عهده شما گذاشته شد و.. و ديگر اينكه حضرت علي (ع) مي‌توانستند براحتي بگويند كه من قبل از اين با 120 هزار نفر از شما در غدير بيعت كردم و همه شما بيعت شكني كرديد و ديگر براي بار دوم فريب شما را نمي خورم!!! (با عنايت به حديث‌:‌ مومن از يك سوراخ دو بار گزيده نمي شود و با عنايت به اينکه همين مردم به خصوص به ظاهر شيعيان کوفه، خون به دل ايشان کردند و مجددا بيعت شكني كردند)
5. ممكن است پاسخ دهيد اشاره شده ولي در تاريخ ثبت نشده است! ولي چگونه ممكن است كه واقعه غدير توسط 110 نفر از اصحاب نقل شده باشد (وسط بيابان گرم بدون قلم وكاغذ و....) به همراه خطبه طولاني پيامبرصل? الله عليه وسلم و اشعار حسان ابن ثابت و سخنان حضرت عمر و قصه سال سائل[3] و... ولي در مدينه و در جريان سقيفه حتي يك كلمه و يك اشاره به واقعه غدير از جانب حتي يك نفر در تاريخ ثبت نشده است؟ آيا اين بدان معنا نيست كه موضوع غدير، چيز ديگري غير از خلافت بوده است؟ و اگر كسي جرات ثبت حتي اشاره اي به غدير، در سقيفه را نداشته، پس چگونه 110 نفر، جرات شرح غدير با تمام جزئيات مربوطه را داشته‌اند‌؟!!! ضمناً همين پاسخ را مي توان در مورد ادعاي سوزاندن احاديث مربوط به فضايل حضرت علي از طرف عمر را داد.(يعني اگر خفقاني بوده بايد احاديث و روايات مربوط به غدير نيز، مكتوم مي‌مانده پس چطور واقعه غدير اينهمه متواتر است ولي حتي يك اشاره هم به آن در سقيفه نشده است؟!)
--------- حاشيه-----
1 دکتر محمد جواد مشکور (شيعه و استاد دانشگاه تهران) در کتاب تاريخ شيعه و فرقه هاي اسلامي تا قرن چهارم انتشارات اشراقي تهران خ جمهوري اسلامي چاپ سوم 1362 ص 13 مي نويسد : مطلبي که بر ما مجهول است آن است که چرا در اجتماع سقيفه کسي از مهاجر و انصار سخني از حديث غدير با وجود مسلميت آن به ميان نياورده است . اگر طرفداران علي به آن حديث ذکري مي کردند سرنوشت اسلام طور ديگري مي شد !
2 البته در برخي متون تاريخي از قول حضرت علي و ديگران به اين حادثه اشاره شده است ولي اين اشاره :1- جهت تعيين برتري و مقام والاي آن حضرت بوده ( در برابر معاويه و . . . ) 2- فقط از زمان شورايي كه منجر به انتخاب عثمان شد اين واقعه نقل شده و حتي يك نفر در جريان سقيفه تا زمان انتخاب عثمان به اين واقعه اشاره نكرده است .( يا لااقل اينجانب موفق به يافتن آن نشدم ) . به هر حال در اصل واقعه شكي نيست ولي با توجه به قرائن و شواهد بي شمار موجود ، به احتمال قريب به يقين برداشت شيعه از اين واقعه اشتباه است .

                                                                                                                              مرجع - كتاب آلفوس
 

0 نظرات:

ارسال یک نظر