احياي خلافت عباسي در قاهره زمان: 13 رجب 659 هـ.ق






قهرمان بزرگ سيف الدين قطز در بازگشت پيروز مندانه از ميدان جنگ بزرگ و سرنوشت ساز عين جالوت در برابر مغولان، قرباني توطئه اي دردناك شده و كشته شد. و امير بيبرس ملقب به الظاهر جاي او را گرفت. و چنانكه گفته اند حكومت از آن كسي است كه به زور بدست آورد و اين بيبرس هم اين چنين با كشتن قطز به سلطنت رسيد و لابد مي بايست در ابتداي حكومتش با چنگ و دندان تاج و تخت خود را حفظ كند. در همان ماههاي نخست با سه شورش داخلي در شهرهاي دمشق و حلب و قاهره روبرو شد. از اين رو بيبرس براي خلاص شدن از اين شورشها و مقبوليت يافتن در جامعه بر آن شد كه حكومتش را شرعي جلوه دهد.

او مدتها در اين انديشه بود و سرانجام احياي خلافت عباسي را كه در سال 656ه در بغداد بوسيله مغولان از بين رفته بود را بعنوان بهترين راه حل مشكل خود برگزيد.

او تصميم گرفت كه خلافت عباسي را اينك نه در بغداد بلكه در قاهره مستقر كند و حكومت خود را بوسيله خليفه تاييد كند. اين كار دو فايده براي حكومت مماليك داشت. اولا مسلمانان جهان مي فهميدند كه مماليك جلوي پيشروي مغولان را گرفته و آنها را شكست داه    ثانيا احياي خلافت عباسي كه بوسيله هولاكوخان مغول در بغداد سرنگون شده بود براي مماليك كسب اعتبار مي كرد.

بيبرس يكي از بازماندگان بني عباس بنام ابوالقاسم احمد پسر خليفه الظاهر محمد پسر خليفه الناصر لدين الله كه عموي مستعصم آخرين خليفه عباسيان در بغداد بود را به قاهره دعوت كرد. در ورودي شهر قاهره، بيبرس اميران، وزيران، بزرگان، قاضيان و معتمدان شهر و حتي يهوديان با توارت و مسيحيان با انجيل خود براي استقبال از وي بيرون آمدند. جشن مفصلي برگزار شد و شمعها برافروختند و مردم ياد ايام گذشته را زنده كردند. در روز 13 رجب سال 659 ه بيبرس مجلس عامي در قلعه برگزار كرد كه اعيان و بزرگان از جمله امام بزرگ عزبن عبدالسلام در آن حضور داشتند و همگي با امير ابوالقاسم احمد بعنوان خليفه بيعت كردند و او را مستنصر بالله لقب دادند و او هم به نوبه خود حكومت بلاد اسلامي «ديار مصر و شام و بكر و حجاز و يمن و فرات و همه سرزمينهاي ديگري كه با فتوحات بدست آيد» را به سلطان بيبرس تفويض كرد. و بعلاوه وي را بعنوان قسيم اميرالمؤمنين ملقب كرد.

به اين ترتيب بيبرس به هدف خود رسيد و به حكومت خود رداي شرعي پوشيد و حتي بيش از آن بدست آورد چنانكه حكومت تمام مناطق عربي را بدست آورد. ولي نه خلافت و نه جهان اسلام از احياي مجدد خلافت چيزي نصيب آنها نشد چرا كه اين خلافت فقط يك خلافت اسمي بود وخليفه فقط يك نشان ديني كه هيچ اختياري در تصميم گيري ها حكومتي نداشت بلكه حتي در قصر خود محصور و محجور بود و فقط همين براي او بود كه روز جمعه در منابر براي او دعا كنند و به او اميرالمومنين بگويند.

مترجم: ابو يحيي
مصدر: سايت نواراسلام
IslamTape.Com

0 نظرات:

ارسال یک نظر